ناچریدن. [ چ َ دَ ] ( مص منفی ) چرا نکردن. چیزی نخوردن. لب از خوردن بستن. بر اثر فقر یا نقاهت غذا نخوردن : گرفتار در دست آز و نیاز تن از ناچریدن به رنج و گداز.فردوسی.
جملاتی از کاربرد کلمه ناچریدن
بدو گفت زال ای زن کم خرد غم ناچریدن بدین بگذرد
غم ناچریدن در او کارکرد به دل،ترس وتن را چو بیمارکرد