معنی کلمه ناپیدا شدن در لغت نامه دهخدا
شد ز ماهان شریک ناپیدا
ماند ماهان ز گمرهی شیدا.نظامی. || معدوم شدن. انهدام. تباه شدن. از بین رفتن. نیست ونابود شدن. محو شدن :
نرگس و گل را که ناپیدا شوند از جور دی
عدل فروردین نگر تا چون همی پیدا کند.ناصرخسرو. || غرق شدن. پوشیده شدن. فرورفتن : چندان خلق در مسجد کشتند که میان خون ناپیدا شدند. ( مجمل التواریخ ).
خرم آن حیوان که او آنجا شود
اشتر اندر سبزه ناپیدا شود.مولوی.