ناپاک رای

معنی کلمه ناپاک رای در لغت نامه دهخدا

ناپاک رای. ( ص مرکب ) گم راه. بدنیت. بداراده. کسی که تدبیر و رای وی درست نباشد. ( ناظم الاطباء ). بداندیش.بداندیشه. که اندیشه پاک ندارد. که اندیشه اش غلط است. که صاحب فکر پاک نیست. خبیث. بدنیت :
به آسایش و نیکنامی گرای
گریزان شو از مرد ناپاک رای.فردوسی.مرانام خوانند ناپاک رای
ترا مرد هشیار نیکی فزای.فردوسی.نداند که شاه جهان کدخدای
نخواند مرا پیر ناپاک رای.فردوسی.

معنی کلمه ناپاک رای در فرهنگ عمید

آن که رای و تدبیرش درست نباشد، بداندیشه، [قدیمی، مجاز] بداندیش.

جملاتی از کاربرد کلمه ناپاک رای

بسی بد ستمکار و ناپاک رای به جورش کسی را نبد هیچ پای
چنین است گیهان ناپاک رای به هر باد خیره بجنبد ز جای
سپر بند و ترکش کش و گرد گیر دژم خوی و ناپاک رای و شریر
که ای مرد بی‌باک ناپاک رای دل و دیده شسته ز شرم خدای
عبیدالله زشت ناپاک رای چو بر خواند آن نامه سر تابه پای