نانکش

معنی کلمه نانکش در لغت نامه دهخدا

نانکش. [ ک ِ ] ( اِ ) ون باشد که آن را حبةالخضرا گویند. ( فرهنگ رشیدی ) . ون ، و آن دانه ای است مغزدار که خورند و آن را بن هم گویند و به عربی حبةالخضراء خوانند. ( برهان قاطع ). بار درخت بنه که به تازی حبةالخضراء و به ترکی چاتلانغوش نامند. حب العرعر. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه نانکش در فرهنگ عمید

بنه، بار درخت بنه، بطم، حبة الخضرا.

جملاتی از کاربرد کلمه نانکش

شوخ نانکش عاشقان خویش را خواند پدر نان طلب را از سر اخلاص بردارد به سر