نان ده

معنی کلمه نان ده در لغت نامه دهخدا

نان ده. [ دِه ْ ] ( نف مرکب ) سخی. بخشنده. باذل. پهلودار. ( حاشیه تاریخ سیستان ). نان رسان. نان دهنده. که معاش دیگران تعهد و تأمین کند. که رزق و معیشت اطرافیان و زیردستان رساند : چنو بخشنده و نان ده اگرگوئی که هرگز به سیستان برنیامد. ( تاریخ سیستان ).
نان دهانم بدین کله داری
نانخورانم بدان گنهکاری.نظامی ( هفت پیکر ).

معنی کلمه نان ده در فرهنگ عمید

۱. نان دهنده، آن که وسایل امرار معاش کسی را تٲمین کند.
۲. [مجاز] کریم، بخشنده.

جملاتی از کاربرد کلمه نان ده

خوشا حال آنان که نان ده شدند به هر ناتوانی توان ده شدند
خوان نه و نان ده کریم وار و میندیش از حسد و طعنه لئام سمرقند
تا لطف حق کشد ببرت همچو کهربا خود بینوا و، نان ده مردم چو کاه باش
نه تنها همی نان ده آمد علی به امر خدا جان ده آمد علی
خسی کو نان ده آمد از کسی به، که یک نان ده ز فرمان ده بسی به
به خدمت منه دست بر کفش من مرا نان ده و کفش بر سر بزن
بود در روم پیش ازین سر و کار صاحبی نان ده و فتوت یار
کین عمر را نان ده ای انباز من راز یعنی فهم کن ز آواز من
خواهی ز پل صراط آسان گذری نان ده به جهانیان که نان از همه به
حکمت لقمان هبا شد همت مردان هدر عالمی ویران در و نه نان ده و نه نامدار