نافرزانگی

معنی کلمه نافرزانگی در لغت نامه دهخدا

نافرزانگی. [ ف َ ن َ / ن ِ ] ( حامص مرکب ) نابخردی. بی عقلی. نادانی. مقابل فرزانگی. حالت و صفت نافرزانه. || بیهوشی. ناهوشیاری. مستی :
چو ساقی در شراب آمد به نوشانوش در مجلس
به نافرزانگی گفتند کاول مرد فرزانه.سعدی.

معنی کلمه نافرزانگی در فرهنگ عمید

بی خردی، بی عقلی.

جملاتی از کاربرد کلمه نافرزانگی

چو ساقی در شراب آمد، به نوشانوش در مجلس به نافرزانگی گفتند کاول مرد فرزانه