ناسم. [ س ِ ] ( ع ص ) اسم فاعل است از نسم. ( اقرب الموارد ). رجوع به نسم شود. || مریض مشرف به مرگ. ( معجم متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). بیمار نزدیک به مرگ رسیده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بیمار مشرف بمرگ. ( ناظم الاطباء ). المریض الذی اشفی علی الموت. ( المنجد ).
معنی کلمه ناسم در فرهنگ فارسی
اسم فاعل از نسم مریض مشرف به مرگ .
جملاتی از کاربرد کلمه ناسم
گرچه در پنج زبان افصحِ ناسم دانند به علی من کَرِتَم شیوۀ گفتار کنم