نازک مزاج
معنی کلمه نازک مزاج در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه نازک مزاج
مادر ایام بی مهر است و من نازک مزاج همچو طفل تندخو در دامن بیگانه ام
بسکه خوبان چمن نازک مزاج افتادهاند رنگ گلها میپرد، باد ار وزد بر لالهزار
ز طفلی نازش از اندازه بگذشت جوان نازک مزاج و تند خو گشت
خور خرم خرام و حور مهوش گل نازک مزاج و سرو سرکش
یار بس نازک مزاج است و غیور غیر او از محفل خودساز دور
دست ما گستاخ و آن موی میان نازک مزاج رشته پیوند ما و یار محکم کی شود؟
در دل من جایگه تنگ است و تو نازک مزاج راه ده تا جان مسکین از میان بیرون رود
ای دل نازک مزاج از روی خوب آن طلب از حسن کان نازکتر است
چو برگ گلکز آسیب نسیمی رنگ میبازد تن نازک مزاج او ز بویگل خطر دارد
آتشین می، پختگان سخت بنیان را سزد در خور این لقمه هر نازک مزاج خام نیست