نازک طبع

معنی کلمه نازک طبع در لغت نامه دهخدا

نازک طبع. [ زُ طَ ] ( ص مرکب ) ظریف. حساس. زودرنج. اندک احتمال. نازپرورده :
تو نازک طبعی و طاقت نیاری
گرانیهای مشتی دلق پوشان.حافظ.

معنی کلمه نازک طبع در فرهنگ عمید

۱. حساس، زودرنج، لطیف طبع: تو نازک طبعی و طاقت نیاری / گرانی های مشتی دلق پوشان (حافظ: ۷۷۴ ).
۲. شاعری که قریحۀ لطیف و حساس دارد.

معنی کلمه نازک طبع در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - حساس و زود رنج : تو نازک طبعی و طاقت نیاری گرانیهای مشتی دلق پوشان . ( حافظ ) ۲ - شاعری که قریحه ای لطیف و حساس دارد . ۳ - نازک خوراک نازک چر .

جملاتی از کاربرد کلمه نازک طبع

تو نازک طبع و شیرین آتشین خوی به هم کی سر کنند آن طبع و این خوی
ابتدا به در دعا اکنون که گر سحرست شعر پیش نازک طبع دارد لذت تام اختتام
مهوشان شه منش و با گهر و نازک طبع عاشقان مفلس و دیوانه و بی پا و سرند
تو نازک طبع و بدخوییّ و من بی‌صبر و بی‌طاقت ز من همچون تویی را رام کردن کارها دارد
در بلا منزل گرفت آنکس که ماند اندر فراق هیچ نازک طبع را اندر بلا منزل مباد