نازنینی. [ زَ ] ( حامص ) نازنین بودن. زیبائی. جمال : مهی در جلوه با این نازنینی نخواهد ساخت با تنهانشینی.وصال.که من خوش دارم از تنهانشینی که تنها باشم اندر نازنینی.وصال. || نازپروردگی. ظرافت : که طفلی خرد با آن نازنینی کند در کار ازین سان خرده بینی.نظامی.رجوع به نازنین شود.
معنی کلمه نازنینی در فرهنگ فارسی
۱ - دارای ناز بودن استغنا نمودن . ۲ - لطافت و ظرافت ( معشوق ): مهی در جلوه بااین نازنینی نخواهد ساخت با تنها نشینی . ( وصال لغ. ) ۳ - گرامی بودن محبوبیت .۴ - بناز و نعمت پروردهبودن .۵ - ارزشمندی گرانبهایی .
جملاتی از کاربرد کلمه نازنینی
ازین گلنار روی نازنینی لبی با او چو لعل آتشینی
اگر میرم ز ناز نازنینی برافشانم ز شادی آستینی
نه از خطاست که در ابروی تو چین باشد تو نازنینی و ناز تو نازنین باشد
شاه خوبان به نازنینی گفت طاق ما زود گشت خواهد جفت
گرفتارم بدست نازنینی کز هوای خود مرا چون زارتر بیند بخوبی بیشتر نازد
غمت از نازنینی عاشقانرا سراسر در زر و گوهر گرفته
دانه اشکه نگر گونه و رخساره ببین نازنینی تو و ما را به تو صد گونه نیاز
جانا تو نازنینی و خلقی نیازمند چشمی بناز جانب اهل نیاز دار