نارمند

معنی کلمه نارمند در لغت نامه دهخدا

نارمند. [ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان فارغان بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس در 66هزارگزی مشرق حاجی آباد و 12هزارگزی جنوب راه مالرو فارغان به احمدی ، در ناحیه ای کوهستانی و گرمسیر واقع است. 85 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و محصولش غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ص 406 ).
نارمند. [ م َ ] ( اِخ ) از دهات دهستان گلاشکرد بخش کهنوج شهرستان جیرفت است. در 70هزارگزی شمال غربی کهنوج بر سر راه مالرو گلاشکرد به بافت ، در منطقه ای کوهستانی و گرمسیر واقع است و 70 تن سکنه دارد، آبش ازرودخانه و محصولش خرما و شغل اهالیش زراعت است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ص 406 ).

معنی کلمه نارمند در فرهنگ فارسی

از دهات دهستان گلاشکرد بخش کهنوج شهرستان جیرفت است .

جملاتی از کاربرد کلمه نارمند

ز یاد ملک چون ملک نارمند شب و روز چون دد ز مردم رمند