نادادن. [ دَ ] ( مص منفی ) ندادن. از دادن خودداری کردن : هرآنکس که بیداد بد دور کرد به نادادن چیز و گفتار سرد.فردوسی.از یکی از عرب قم طلب خراج مینمودند و او اصرار مینمود بر نادادن آن. ( تاریخ قم ).
جملاتی از کاربرد کلمه نادادن
بی شک این نادادن اینجا دین بود در فدک صدیق را هم این بود
ز کابل شه و لشکر آراستن ز نادادن باژ و کین خواستن
لیک فرصت ز دست نادادن نبود دور از طریق صواب
گر باده دهی ور نی زان باده دوشینه از دادن و نادادن بس بیخبریم آخر
هرانکس که بیداد بد دور کرد به نادادن چیز و گفتار سرد
دگر هرچه پرسیدی از کار من ز نادادن بار و آزار من
عرض نادادن کمال خود، کمال دیگرست چهره پوشیدن حالان را جمال دیگرست
نشان نادادن کامست مقبولان این در را چه گویم شکر این طالع که نشنیدند فریادم