ناخورده

معنی کلمه ناخورده در لغت نامه دهخدا

ناخورده. [ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) نخورده. مقابل خورده. رجوع به خورده و نخورده و خوردن شود :
اگر بچه شیر ناخورده سیر
بپیچد کسی در میان حریر.فردوسی.تو با رستم شیر ناخورده سیر
میان را ببستی چو شیر دلیر.فردوسی.یکی کودکی دوختند از حریر
ببالای آن شیرناخورده سیر.فردوسی.نهنگی بما برگذر کرده گیر
همه گنج ناخورده را خورده گیر.فردوسی.لذت نعمت اندر آن است که نادیده ببینی و ناخورده بخوری. ( قابوسنامه ).
چو گندم گوژ و چون جو زردم از تو
جوی ناخورده گندم خوردم از تو.نظامی.اگر سودی نخواهی زو زیان نیست
بود ناخورده یخنی باک از آن نیست.نظامی.دل چون بشنید این سخن زو
ناخورده شراب گشت مدهوش.عطار.گفتن از زنبور بی حاصل بود
با یکی در عمرخود ناخورده نیش.سعدی.

معنی کلمه ناخورده در فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه چیزی رانخورد: چون خورشید آسمان برنده خوردی پز خلق و ناخورنده . ( تحفه العراقین ) مقابل خورنده .

جملاتی از کاربرد کلمه ناخورده

تو ای غافل یکی بنگر در این خلق که می ناخورده گشته‌ستند مستان
ما رندان را حلقه به گوش آمده‌ایم ناخورده شراب در خروش آمده‌ایم
خواهی کی کسی شوی ز هستی کم کن ناخورده شراب وصل مستی کم کن
ذخایر انرژی در افغانستان به‌طور وسیع و اکثراً دست ناخورده باقی مانده‌است. افغانستان دارای معادن زغال‌سنگ اورانیوم نیبیوم نفت و گاز و رودخانه‌ها است. طبق گزارش وزارت انرژی و آب افغانستان، ظرفیت تولید انرژی بالقوهٔ این کشور ۲۴٬۰۰۰ مگاوات است از جمله ۲۳٬۰۰۰ آن از آب، (۵۱۴–۵۲۴)مگاوات از زغال‌سنگ، ۳۵۰–۵۰۰ مگاوات از گازطبیعی (۱۲۵–۳۰۰) مگاوات از نوع نفت خام است.
چرا ناخورده مَی از دست رفتی که هشیار آمدی و مست رفتی
امشب نه به کام روزگار است آن مرد ناخورده شراب در خمار است آن مرد
چمان چرمه اش بود ناخورده آب به پویه نیارست کردن شتاب
ای آن که دل زندهٔ تو مُرد از تو ناخورده ز صافِ عشق یک دُرد از تو
باده وصلت گوارا باد هر کس را کنون ما قدح ناخورده با رنج خماری هم خوشیم
پس ازان سه گرده یک گرده بماند در میان هر دو ناخورده بماند
ولی ناخورده سنگی کی بدانی؟ بگفت این و برست از زندگانی