ناخدائی

معنی کلمه ناخدائی در لغت نامه دهخدا

ناخدائی. [ خ ُ ] ( حامص مرکب ) عمل ناخدا. ملاحت. ملاحی. کشتی بانی. || جور. جفا :
مکن با یار یکدل بیوفائی
که کس با کس نکرد این ناخدائی.نظامی.

جملاتی از کاربرد کلمه ناخدائی

بدین ملاحی و این ناخدائی از این گرداب کی خواهی رهائی
گهی باشد که کار ناخدائی میکند طوفان که از طغیان موجی کشتیم بر ساحل افتاد است
به رتبت ناخدائی کز ازل فلک النجاه آمد فلک بسپرد در دریای خون کشتی به طوفانش
نشین بکشتی حلم و به ناخدائی عقل در این محیط بلا بر کران ز طوفان باش