ناتوانا

معنی کلمه ناتوانا در لغت نامه دهخدا

ناتوانا. [ ت َ ] ( ص مرکب ) ناتوان. عاجز. ضعیف. درمانده. مقابل توانا. و رجوع به ناتوان شود :
ز سرگین خر عیسی ببندم
رعاف جاثلیق ناتوانا.خاقانی.جهان آفرین ایزد کارساز
توانا کن و ناتوانانواز.نظامی.

معنی کلمه ناتوانا در فرهنگ عمید

۱. ضعیف.
۲. عاجز، درمانده.

جملاتی از کاربرد کلمه ناتوانا

زیر رخت و بار ایشان ناتوانا شد زمین پیش گیر و دار ایشان ناشکیبا شد زمان
دگر آنک در شهر دانا که‌اند گر از نیستی ناتوانا که‌اند
هم مگر رشحی ز شربتخانه احسان تو در گلوی این علیل ناتوانا افکنند
جهان آفرین ایزد کارساز توانا کن ناتوانا نواز
دل مام و باب ارچه کانا بود به رنج پسر ناتوانا بود