معنی کلمه نابردبار در لغت نامه دهخدا
شنیدم همه پوزش نابکار
چه گفت آن جهانجوی نابردبار.فردوسی.سیه چشم و پرخشم و نابردبار
پدر بگذرد او بود شهریار.فردوسی.ببخشد گنه چون شود کامکار
نباشد سرش تند و نابردبار.فردوسی.اگر بردباری سر مردمیست
بنابرد باران بباید گریست.فردوسی.مردم کوتاه معجب باشد و نابردبار.اسدی.|| بی مروت. ( ناظم الاطباء ).