ناارامی

معنی کلمه ناارامی در لغت نامه دهخدا

( ناآرامی ) ناآرامی. ( حامص مرکب ) آرام نداشتن. بی آرام بودن. عدم ثبات. || شتاب. عجله. || بیقراری. بی صبری. ناشکیبائی. اضطراب. تزلزل خاطر. دغدغه. || ناامنی. آشوب. نبودن امنیّت. و نیز رجوع به آرام شود.

معنی کلمه ناارامی در فرهنگ فارسی

( نا آرامی ) ۱ - عدم آرام و سکون . ۲ - شتابندگی عجله . ۳ - بیقراری اضطراب . ۴ - ناامنی آشوب مقابل آرامش .

جملاتی از کاربرد کلمه ناارامی

بیرانوندهادر کنار سکوندها، پاپی‌ها و چگنی‌ها در شورش سال ۱۳۰۲ علیه نیروهای دولتی حکومت پهلوی شرکت داشتند که نتیجه شورش سرکوب و شکست عشایر لر بود.ناگفته نماند در هنگام لشکرکشی قوای دولتی به فرماندهی سپهبدامیراحمدی جهت سرکوب عشایر که خود را مستقل و جدای از حکومت مرکزی میدانستند،چندین طایفه به همکاری و مساعدت قوای دولتی برخواستند که در میان انها طایفه علیمحمدی به پاس خدمات و همکاری با نیرو های دولتی جهت فروکش کردن ناارامی ها و هرج ومرج ها در میان ایلات وعشایر از جانب فرماندهی لشکر غرب لقب "سپهوند"به ایشان اعطاءگردید.