مختنق

معنی کلمه مختنق در لغت نامه دهخدا

مختنق. [ م ُ ت َ ن ِ ] ( ع ص ) خبه شونده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). خفه شده و گلوفشرده شده برای مردن. ( ناظم الاطباء ). || اسب که غره پیشانی وی تا رخسارش رسیده باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از محیط المحیط ).
مختنق. [ م ُ ت َ ن َ ] ( ع اِ ) تنگی جای. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از محیط المحیط ). جای تنگ. ( ناظم الاطباء ). رجوع به اختناق شود.

معنی کلمه مختنق در فرهنگ معین

(مُ تَ نِ ) [ ع . ] (اِفا. ) خفه شونده ، گلوی فشرده شده .

معنی کلمه مختنق در فرهنگ عمید

۱. خفه شونده.
۲. (پزشکی ) آن که دچار اختناق شده.

معنی کلمه مختنق در فرهنگ فارسی

خفه شونده، گلوفشرده
( اسم ) کسی که گلویش فشرده شود خفه شونده .
تنگی جای

جملاتی از کاربرد کلمه مختنق

علامت اصلی فتق درد است هرچند بسته به نوع فتق علائم دیگری نیز داریم مثلاً در فتق مغبنی تورم ناحیه کشاله ران ممکن است یا در هرنی هیاتال ریفلاکس معده به مری مشاهده می‌شود. اگر روده در کیسه فتق گیر کند فتق مختنق نامیده می‌شود که اگر جا نیفتد مورد اورژانس است و جراحی فوری الزامی است.