معنی کلمه مجند در لغت نامه دهخدا مجند.[ م ُ ج َن ْ ن َ ] ( ع ص ) لشکر گردکرده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). سپاه گردکرده و عرضه داده. ( ناظم الاطباء ). گردکرده. ( لشکر، سپاه ). گردشده. فراهم آمده. مجموع. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).مجند. [ م ُ ج َن ْ ن ِ ] ( ع ص ) گردکننده لشکر. ( آنندراج ). کسی که لشکر گرد می آورد. ( از ناظم الاطباء ).
جملاتی از کاربرد کلمه مجند او به فرازش چو برق به هر مجند زند دست چو بر دستهٔ تیغ مهند زند تنی کز بس چو جان بیغش بنزدش بود گل در غش مشبک چرخ انجم وش زتیر هر مجند شد