مجلس نشین. [ م َ ل ِ ن ِ ] ( نف مرکب ) کسی که در انجمن می نشیند. اهل انجمن. ( ناظم الاطباء ). که در مجلس نشیند. اهل مجلس. حاضر در مجلس : مجلست را کآسمان خدمت کند او کجا باشد ترا مجلس نشین.خاقانی.روز نواست و فخر دین بر آسمان مجلس نشین ما زر چهره بر زمین تو سیم سیما ریخته.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 379 ).
معنی کلمه مجلس نشین در فرهنگ عمید
کسی که در مجلس نشسته، اهل انجمن.
معنی کلمه مجلس نشین در فرهنگ فارسی
اهل انجمن
جملاتی از کاربرد کلمه مجلس نشین
در پرده دارد آن مه مجلس نشین دریغ رویی که طعنه بر مه گردون نشین زده
خوشا آنشب نشینیها که در جمع سهی قدان ترا مجلس نشین چونشمع بزم افروز میدیدم
روز نو است و فخر دین بر آسمان مجلس نشین ما زر چهره بر زمین، تو سیم سیما ریخته
شد مطرب مجلس نشین نالان ز آه آتشین گویا فغانی حزین آهی در آن محفل زده