معنی کلمه مایی در لغت نامه دهخدا
گرچه به هوا برشد چون مرغ همیدون
ورچه به زمین درشد چون مردم مایی.منوچهری ( یادداشت ایضاً ).از طالع میلاد تو دیدند رصدها
اخترشمران ، رومی و یونانی و مایی.خاقانی ( یادداشت ایضاً ).و رجوع به «مای » و «مایمرغی » شود.
مایی. ( حامص ) «ما» بودن. انیت. انانیت. ( فرهنگ فارسی معین ). || خودپرستی. ( ناظم الاطباء ).
- مایی و منی ؛ خودپرستی و تکبر. ( ناظم الاطباء ) :
در بحر مایی و منی افتاده ام بیار
می تا خلاص بخشدم از مایی و منی.حافظ.