مأوا گرفتن. [م َءْ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) مأوا کردن : نخردسایه اقبال هما را به جوی گیرد آن کس که بر سایه لطفش مأوا.شفیع اثر ( از آنندراج ).زمژگانت آخر به جایی رسیدم که در دیده خویش مأوا گرفتم.میرزا جلال اسیر ( ازآنندراج ).و رجوع به مأوا کردن شود.
معنی کلمه ماوا گرفتن در فرهنگ فارسی
ماوا کردن
جملاتی از کاربرد کلمه ماوا گرفتن
دارم اندر پیش از دوری ره مشکل که هست در عدم ماوا گرفتن منزل آسان او