غره بودن

معنی کلمه غره بودن در لغت نامه دهخدا

غره بودن. [ غ ِرْ رَ / رِ دَ ] ( مص مرکب ) مغ-روربودن. ( آنندراج ). فریفته شدن. گول خوردن. غره شدن. غره گردیدن. غره گشتن. رجوع به غره شود :
آهی مباش غره فسان و فسوس را
هرگز مدان تو زهر گیاه اصل سوس را.؟ ( آنندراج ).

معنی کلمه غره بودن در فرهنگ فارسی

مغرور بودن فریفته شدن گول خوردن غره شدن

جملاتی از کاربرد کلمه غره بودن

سخت زشت است نزد دیده و عقل غره بودن بدین دو روزه قرار
به خود غره بودن هم از جاهلیست که بهتر مطاعی هم از عاقلیست
نخواهی به تاب نفس غره بودن که این شمع آخر به محفل نماند
ترا چون جای اصلی این جهان نیست بدنیا غره بودن جای آن نیست