عالم خلق

معنی کلمه عالم خلق در لغت نامه دهخدا

عالم خلق. [ ل َ م ِ خ َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کائنات و موجودات عالم جسمانی که در معرض کون و فساد و خلع و لبس اند و آن را عالم شهادت هم میگویند. ( تعریفات جرجانی ) ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).

معنی کلمه عالم خلق در فرهنگ فارسی

کائنات و موجودات عالم جسمانی که در معرض کون و فساد و خلع و لبس اند و آنرا عالم شهادت هم میگویند .

جملاتی از کاربرد کلمه عالم خلق

عوالم کلی دو است: یک، عالم خلق است که به یکی از حواس پنج گانه ی ظاهری محسوس است. دو، عالم امر که با حس دریافته نشود چون جان و عقل.
بباغ امرخرام ازمضیق عالم خلق که هرچه آرزوی تست،ماحضر یابی
تویی آن خواجه کز یک شاخ نعتت دو عالم خلق برخوردار گردد
پاک یزدان هر چه عالم خلق فرمود وکند روبه هر عالم که آری پادشا باشد علی
همت ز عالم امرست جان بی‌ماده همت ز عالم خلق است جرم مقداری
تمثیل- عقل را ادراک این شهود به مثابت محسوسات حسی است، به نسبت با حسی دیگر، یا چون اکمه است به نسبت با الوان، و یا طبیعت ناموزون به نسبت با موزونات طبیعی، چون شعر و اصول موسیقی. از آنکه تصرف او به واسطۀ نسبتهای خفیه است ازاشخاص و انواع کلیات، و این جمله امور نسبی است و از عالم خلق است، و ادراک عالم امر و رای این است، فکیف ادراک مالک خلق وامر، که از این جمله منزه است؟:الا له الخلق و الامر، تبارک اللّه رب العالمین.
جلوه دوم: در توجه ذات مسعود از عالم امر و تجرید به عالم خلق و تقییذ.
عقل را بر عالم خلق این چنین کرد حاکم،حاکم دنیا و دین
بود مردم خوار عالم خلق عالم را بخورد خالق آورده‌ست ما را تا که ما عالم خوریم