سخن نیوش. [ س ُ خ َ ] ( نف مرکب ) سخن شنو. شنونده. مقابل کر و ناشنوا : ماهی به روی لیکن ماه سخن نیوشی سروی به قد ولیکن سرو سخن سرایی.فرخی.تا از برای گفت و شنود است خلق را گوش سخن نیوش و زبان سخن گزار.سوزنی.
معنی کلمه سخن نیوش در فرهنگ عمید
= سخن شنو
معنی کلمه سخن نیوش در فرهنگ فارسی
سخن شنو شنونده مقابل کر و ناشنوا
جملاتی از کاربرد کلمه سخن نیوش
اجزای تو جمله گوش میباید و بس جان تو سخن نیوش میباید و بس
گوشم سخن نیوش و لبش آشنا سروش جای نفس زدن نبود جبرئیل را
اندر سرِ درس گوش میباش با هوش و سخن نیوش میباش
ز لبش گر سخن نیوش آیی بیسخن تا ابد به جوش آیی
تا از برای گفت و شنود است خلق را گوش سخن نیوش و زبان سخن گذار
با گوش سخن نیوش نطقیم با نطق گهر فروش گوشیم
سخن چگونه نیوشم برو که خاطر عطار مرا به عشق ز عقل سخن نیوش بر آورد
جوش زد در درون «نظیری » حرف کاش بودی سخن نیوش مرا
بر من سخن نبست نبندد بلی سخن چون یک سخن نیوش نباشد سخن سرای