سبکساری. [ س َ ب ُ ] ( حامص مرکب ) بیقراری. ( شرفنامه منیری ). بی وقاری. شتابزدگی. عجله : بر وی نتوان کردن تعجیل به به کردن تعجیل بطب اندر باشدز سبکساری.منوچهری.اگر از گرانسنگی و آهستگی نکوهیده گردی دوستر دارم که از سبکساری و شتابزدگی ستوده گردی. ( منتخب قابوسنامه ص 50 ). رجوع به سبکبار و سبکسار شود.
معنی کلمه سبکساری در فرهنگ عمید
۱. سبک سری. ۲. خودرایی. ۳. شتاب زدگی.
معنی کلمه سبکساری در فرهنگ فارسی
حالت و کیفیت سبکسار .
جملاتی از کاربرد کلمه سبکساری
ز پیش آفتاب رخ چو آن بت پرده برگیرد ترا چون ذره اندر دل سبکساری پدید آید
مد عمر من چو نی در ناله و زاری گذشت از تهی مغزی حیاتم در سبکساری گذشت