ماتریالیسم دیالکتیک

معنی کلمه ماتریالیسم دیالکتیک در فرهنگ فارسی

ماتریالیسم دیالکتیک بر خلاف ماتریالیسم مکانیست روح و طبیعت را یک مجموع اصلی میشمارد و تفکر و درک را نتیجه تکامل تدریجی و جهش کیفی ماده و محصول ماده تکامل یافته یعنی مغز میداند.

معنی کلمه ماتریالیسم دیالکتیک در دانشنامه آزاد فارسی

ماتِریالیسم دیالِکْتیک (dialectical materialism)
دیدگاه فلسفی مارکسیسم که ماده گرایی (به خصوص ماده گرایی فویرباخ) را به منزلۀ فلسفه ای فراگیر با مفهوم هگلی دیالکتیک، یعنی نیروی محرکۀ تاریخی و پیش برندۀ رویدادها به سوی حل تدریجی تضادهای شاخص هر عصر تاریخی، تلفیق می کند. این ترکیب را نخست انگلس در آنتی دورینگ (۱۸۷۸) کاملاً شرح و بسط داد. اندیشۀ انسان خصلت یکدست اما متضاد واقعیت خارجی را انعکاس می دهد. بر اساس این دیدگاه اولاً همۀ پدیده های جهان، ازجمله رفتار و اعمال انسان ها، در عالم مادی ریشه دارند و ثانیاً تغییر و تحول آن ها به شیوۀ دیالکتیک صورت می گیرد. مارکسیسم با الهام از هگل قوانین دیالکتیک را به صورت زیر خلاصه می کند: قانون تبدیل کمیت به کیفیت و بالعکس؛ قانون تضاد (وحدت ضدین)؛ قانون نفیِ نفی. بنابر برداشت پلخانوف و لنین از ماتریالیسم دیالکتیک، ماهیت جهان با آرمان های انقلاب تطابق دارد و این اعتقاد هیجان انگیز که تاریخ، پیروزی آرمان یا حزب ما را تضمین می کند، یکی از فریبنده ترین تسلّا های فلسفه است.

معنی کلمه ماتریالیسم دیالکتیک در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ماتریالیسم دیالکتیکی (به انگلیسی: Dialectical materialism) نام یک فلسفه مارکسیستی در جهان بینی مارکسیسم-لنینیسم است. فلسفه مارکسیستی پایه تئوریک جهان بینی مارکسیستی-لنینیستی است.
در وهله نخست معرفت شناسی به شمار می آید، یعنی نظریه شناخت یا دانش. هدف اصلی این فلسفه تجربه گرایی است، یعنی دیدگاهی از شناخت که در آن سوژه شناسنده با ابژه واقعی رویارو می شود و به یاری انتزاع ذات آن را آشکار می سازد، و از این پیش فرضِ رویارویی سرراست اندیشه با واقعیت، و پیش فرض بیشتر بی میانجی سوژه نسبت به ابژه، در پی تضمین های بیرونی حقیقت شناخت بر می آید. ماده گرایی دیالکتیکی در برابر مفهوم شناخت همچون بینش، مفهوم شناخت همچون تولید و همچون کردار نظری را قرار می دهد، و بنابراین، می توان گفت که خود نظریه کردار نظری است.
معرفی کارل مارکس
کارل مارکس آلمانی در جوانی تحت تاثیر فلسفۀ هگل قرار گرفت و به خصوص از منطق جدالی (دیالکتیک) هگل بهرۀ فراوان برگرفت و در بیان حوادث تاریخی و اجتماعی به تدوین نظریۀ ماتریالیسم تاریخی پرداخت. وی برخلاف دیدگاه ایده آلیسم هگل، می گفت: واقعیّتِ مادّی است که سرنوشت تاریخ را معین می کند نه معنا و ایده، هم چنین اعتقاد داشت که زیربنای اقتصادی تولید و تقسیم کار و مالکیّت؛ اساس ایدئولوژی یعنی ارزش های معنوی زندگی و اخلاقی و حقوقی هر جامعه را به وجود می آورد. به موجب منطق جدالی مارکس هیئت فلسفی هگل برای فهم و دریافت واقعیّت اجتماعی، جامد و نارسا می بود، زیرا؛ به نظر مارکس زندگی، همواره نتیجۀ برخورد نیروهای متضاد و گوناگونی است که به وجود آورندۀ اوضاع تازه ای هستند. از این عقیدۀ فلسفی دربارۀ تحولات اجتماعی به نام مادّه انگاری تاریخی (ماتریالیسم تاریخی) یاد گردیده است. یعنی در حوزۀ فلسفه، «دیالکتیک» نامیده می شود که در حوزۀ اجتماعی مارکس آن را به ماتریالیسم دیالکتیک یا ماتریالیسم تاریخی تبدیل کرد. به نظر مارکس از نیروهای تولیدی که بر اثر قابلیّت فنّی و علمی و تعداد افراد و موقعیّت طبیعی در هر دوره صورتی خاصّ دارند، روابط تولیدی مخصوص پدید می آید؛ مثلاً نیروهای تولیدی دوران فئودالیته از روابط خاصّ مالک و رعیّت به وجود آمده و در سلسلۀ زنجیردار این روابط است که افراد موقعیّت خاصّ به دست می آورند و در نتیجه، طبقات اجتماعی روی کار می آیند.
حاکمیت طبقات اجتماعی
در هر یک از دوره های تاریخ، طبقه ای که حکومت داشته، خواسته است حرفه ها و صنایع جدید تولیدی را جانشین حرفه ها و صنایع قدیم کند. بدین ترتیب هر طبقه متنفّذ، در آغاز کار عامل ترقّی و پیشرفت بوده است؛ امّا، این طبقه با در دست داشتن تسلّط فنّی و اقتصادی روابطی به وجود می آورد که برای طبقۀ وی امتیازات خاصّ را در برداشته باشد. در نتیجۀ این وضع، طبقات زیردست و مقهور نسب به وضع خویش آگاهی می یابند. و در حالی که سیر جدالی علوم و فنون، روابط فنّی و تولیدی سابق را کهنه و فرسوده جلوه گر می سازد، این طبقات محکوم و زیردست قهراً خواهان تغییر روابط کهنۀ فنّی و تولیدی می شوند و چون فنون و تکنولوژی نمی تواند بدون تغییر روابط اجتماعی دگرگون شود لاجرم نزاع طبقاتی درمی گیرد و در این مبارزه، طبقات محکوم فائق می آیند و به طبقات حاکم مبدّل می شوند. به همین دلیل بود که به عقیده مارکس در اروپا طبقه بورژوازی یا طبقه فئودال نبرد کرد و از وضع طبقه محکوم به در آمد و به طبقه حاکم مبدل گردید.
استفاده از منطق جدالی هگل
...

جملاتی از کاربرد کلمه ماتریالیسم دیالکتیک

پروگرس همچنین با «تاریخ کوتاه اتحاد جماهیر شوروی» و سری کتابهای «الفبای…»(الفبای حزب، الفبای سوسیالیسم، الفبای ماتریالیسم دیالکتیک و…) شناخته می‌شد.