قارظ عنزی

معنی کلمه قارظ عنزی در لغت نامه دهخدا

قارظ عنزی. [ رِ ظِ ع َ ] ( اِخ ) مردی که به طلب قَرَظ رفت و بازنگشت و این مثل شد: نیایم تا قارظ عنزی بازنگردد. ( منتهی الارب ) :
به هر تنی که می اندر شود غمش بشود
چنانکه باز نیاید چو قارظ عنزی.منوچهری.رجوع به قارظان شود.

معنی کلمه قارظ عنزی در فرهنگ فارسی

رفت و بازنگشت و این مثل شد نیایم تا قارظ عنزی باز نگردد .

جملاتی از کاربرد کلمه قارظ عنزی

آنکه در هر راه بود از قارظ عنزی اضل در طریق فتنه شد امروز اهدی من قطا