غالیه سایی. [ ی َ / ی ِ ] ( حامص مرکب ) غالیه سائی. خوشبوی سازی. عطاری : آن جام صدف ده که بخندد چو دم صبح چون صبح نمود آن صدف غالیه سایی.خاقانی.ببوی زلف رخت میروند و می آیند صبا بغالیه سائی و گل به جلوه گری.حافظ.و رجوع به غالیه سودن شود.
معنی کلمه غالیه سایی در فرهنگ فارسی
۱ - ساییدن غالیه آماده کردن غالیه . ۲ - خوشبوی سازی عطر سازی .
جملاتی از کاربرد کلمه غالیه سایی
هر خنده گل بوی تو را غالیه سایی هر برگ گلی روی تو را آینه داری
ور به دست آورم از شام دو زلفش گرهی تا سحر بر رخ او غالیه سایی بکنم
غلتد دمم به مشک ز فیض هوای زلف قانون فن غالیه سایی رقم کنم
به بوی زلف و رخت میروند و میآیند صبا به غالیه سایی و گل به جلوه گری
با خط تو نکند طرّه نمایی سنبل با دم تو نکند غالیه سایی سنبل
باد ازو غالیه سایی اندوز مرغ ازو نغمه سرایی آموز
چون جعد تو بر دامن گل غالیه ساید از سنبل تر غالیه سایی چه کند کس
چون گل عارض گلبوی من از سنبل تو باغ بر هر طرفی، غالیه سایی دارد