طرب افزای. [ طَ رَ اَ ] ( نف مرکب ) که طرب افزون کند. که شادی فزاید : با سیه روی خوشدلی بهم است طرب افزای سرخ روی کم است.سنائی.هستند ببزم تو کمربسته قلم وار بیجاده لبان طرب افزای تعب کاه.سوزنی.رجوع به طرب فزای شود.
معنی کلمه طرب افزای در فرهنگ فارسی
( طرب افزا ی ) آن که یا آن چه شادی را بیفزاید .
جملاتی از کاربرد کلمه طرب افزای
ای رخ خوب تو چون گل چمن آرای دگر وی لب لعل تو چون مل طرب افزای دگر
در مستی آن باده خماری ندهد دست کز چشمهٔ لعل طرب افزای تو باشد
ای غم عشق تو چون می طرب افزای دگر همچو من مانده در عشق تو شیدای دگر
با خیال لب میگون توام وقت خوش است برکفم ساغر لعل طرب افزای منه
هستند ببزم تو کمر بسته قلم وار بیچاره لبان طرب افزای لقب کاه
ما ازان رو بتماشای خوش داریم که چون برم طرب افزای ولی نعمت ماست
غم عشقت طرب افزای من است طرب افزای تو زر بایستی
گر زهره به چرخ دویم آید عجبی نیست در ماتم طبع طرب افزای معزی