شیرینک
معنی کلمه شیرینک در لغت نامه دهخدا

شیرینک

معنی کلمه شیرینک در لغت نامه دهخدا

شیرینک. [ ن َ ] ( ص مصغر ) هر چیز که کمی شیرین باشد. ( ناظم الاطباء ). مصغر شیرین. ( برهان ) ( آنندراج ). || ( اِ مرکب ) سعفه ، و آن نوعی از جوش است که بر روی و اندام کودکان برآید. ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( ازبرهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ). زردزخم. ( فرهنگ فارسی معین ). شیرینه. شیرنج. سعفه رطبه. ( یادداشت مؤلف ). || مرضی در اسب ، یا درد دندان او. ( یادداشت مؤلف ). || گیاهی است از تیره شیرینکها که بطور طفیلی بر روی درختان بلوط و شاه بلوط می روید. ( فرهنگ فارسی معین ).
- شیرینکها ؛ تیره ای است از گیاهان دولپه ای بی گلبرگ که بطور انگل بر روی درختان بلوط و شاه بلوط می روید. این گیاهان فاقد ریشه هستند و به وسیله مکینه هایی مواد لازم و ضروری را از گیاه میزبان خود اخذ می نمایند. برگهای گیاهان مزبور متقابل و کامل و بدون گوشوارک است. ( فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه شیرینک در فرهنگ عمید

۱. (پزشکی ) جوش های ریزی که بیشتر روی پوست بدن کودکان تولید می شود، زردزخم.
۲. (زیست شناسی ) = دبق

معنی کلمه شیرینک در فرهنگ فارسی

زردزخم، جوشهای ریزکه بیشترروی پوست بدن کودکان، تولیدمیشود، شیرینه وشیرونه وشیرونک هم گویند
( اسم ) ۱ - زرد زخم . ۲ - گیاهی است از تیره شیرینکها که به طور طفیلی بر روی درختان بلوط و شاه بلوط می روید . یا شیرینکها . تیره ایست از گیاهان دو لپه یی بی گلبرگ که به طور انگل بر روی درختان بلوط و شاه بلوط می روید . این گیاهان فاقد ریشه هستند و به وسیله مکینه هایی مواد لازم و ضروری را از گیاه میزبان خود اخذ می نمایند . برگهای گیاهان مذکور متقابل و کامل و بدون گوشوارک است .

معنی کلمه شیرینک در دانشنامه عمومی

شیرینک (بردسیر). شیرینک، روستایی در دهستان شیرینک بخش گلزار شهرستان بردسیر در استان کرمان ایران است. این روستا، مرکز دهستان شیرینک است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۸۵۷ نفر ( ۲۶۳ خانوار ) بوده است.
شیرینک (سرده). شیرینک، سَمَنه ( نام علمی: Valerianella ) نام یک سرده از تیره آقطیان است.

معنی کلمه شیرینک در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:دارواش

جملاتی از کاربرد کلمه شیرینک

هندوان شوخک و شیرینک و خوش با نمکند نیز بی مشغله باشند گه بوس و کنار