سرسینه
معنی کلمه سرسینه در فرهنگستان زبان و ادب

سرسینه

معنی کلمه سرسینه در فرهنگستان زبان و ادب

{brisket} [علوم و فنّاوری غذا] بخشی از لاشه که شامل بخش های پیشین و پایین دنده هاست
{cephalothorax} [اقیانوس شناسی، جانور شناسی] بخشی از بدن برخی از سخت پوستان که از به هم پیوستن سر و سینه به وجود می آید

معنی کلمه سرسینه در دانشنامه عمومی

سرسینه بخشی از لاشه گاو و گوسفند است که شامل بخش های پیشین و پایین دنده ها است. این قسمت یکی از هشت برش اصلی خوردنی از لاشه این حیوانات است. ماهیچه های سینه ای سطحی و عمیق، ماهیچه های سرسینه را تشکیل می دهند. از آنجا که گاو و گوسفند استخوان ترقوه ( استخوان چنبره ) ندارند ماهیچه های سرسینه ۶۰ درصد از وزن بدن دام را در حالت ایستاده تحمل می کنند. این امر نیاز به مقدار زیادی بافت همبند دارد و بنا بر این گوشت حاصله را باید با روش صحیحی پخت تا این بافت همبند تُرد شود.
معنی کلمه سرسینه در دانشنامه عمومی
جملاتی از کاربرد کلمه سرسینه

جملاتی از کاربرد کلمه سرسینه

ویسّه که جومه بَیْبُومْ تنه تَنْ روزی دسّه‌وارْ، دوستِ سرسینه سٰاونْ
در شهرستان ایرانشهر، لباس مردان(لباس بلوچی) متشکل از پیراهن دراز و یقه باز، شلوار گشاد، دستار (لنگ) و جلیقه (باسکت)، و بعضاً کلاه است لباس زنان هم پیراهن بلندی است که با سوزندوزی در قسمت‌های سرآستین، جیب (گپتان)، دم پا و سرسینه تزئین شده‌است.