صار

معنی کلمه صار در لغت نامه دهخدا

صار. [ صارر ] ( ع ص ) درخت بسیارشاخ درهم پیچیده پیوسته سایه. ( منتهی الارب ).
صار. ( اِخ ) غاری است از نعمان نزدیک مکة. سراقةبن خثعم کنانی گوید :
تبغین الحقاب َ و بطن َ بُرم
و قنعَ فی عجاجتهن صار.( معجم البلدان ).

معنی کلمه صار در فرهنگ فارسی

درخت بسیار شاخ درهم پیچیده پیوسته سایه

جملاتی از کاربرد کلمه صار

قتاده گفت: فَمَرَّتْ بِهِ ای استبان حملها. آن حمل در وی پیدا شد و ظاهر گشت، فَلَمَّا أَثْقَلَتْ ای صارت ذات ثقل بحملها، کما یقال: اثمر، اذا صار ذا ثمر. چون آن کودک بزرگ شد در شکم وی، و فرا جنبش آمد، دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما یعنی آدم و حوّاء لَئِنْ آتَیْتَنا یا ربّنا! صالحا ای ولدا سویّا یشبه ابویه. حسن گفت: صالحا یعنی غلاما ذکرا، لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ لک علی نعمتک، و این دعا از آن گفتند که می‌ترسیدند که اگر آن فرزند نه بر صورت ایشان باشد و نه مردم بود. و این ترس ایشان از آنجا افتاده بود که ابلیس بر صورت مردی پیش حوّا رفته بود و گفته: ما یدریک فی بطنک لعله کلب او خنزیر او بقرة او حمار؟ و ما یدریک من این یخرج من اذنک ام من عینک ام من فیک ام ینشق بطنک فیقتلک؟ گفت: چه دانی تو که در شکم تو چیست؟ سگی یا خوکی یا بهیمه‌ای از بهائم؟ و چه دانی که در کجا بدر آید؟ از گوش یا از چشم یا از دهن؟
صورتی منک صار کالمعنی صورتی فیک حار کالمعنی
با خیالش من از میان رفتم صار منی خیاله بدلا
ایقنت انّی لا محا لة حیث صار القوم صائر
طاب لحبی حرکاتی، صار خساری برکاتی انت حیاتی و تعدی، طال حیاتی بحیاتی
فسمعنا منادیا ینادی من الهواء معاشر النّاس لا تضجّوا فانّ لمحمد ربّا لا یخذله و لا یضیّعه. قال عبد المطّلب یا ایّها الهاتف و من لنا به و این هو؟ قال: هو بوادی تهامة عند شجرة الیمن فاقبل عبد المطّلب راکبا متسلّحا فلمّا صار فی بعض الطّریق تلقّاه ورقة بن نوفل فصارا جمیعا یسیران فبیناهم کذلک اذ النّبی (ص) قائم تحت شجرة یجذب الاغصان و یعبث بالورق.
«یا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ» عبادة الشّیطان طاعته فی تکفیره و اضلاله، یقول لا تطعه فیما یأمرک، «إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیًّا». العصی و العاصی واحد، العصیّ فی المعنی اکثر و کان اینجا زیادت است آن را معنی نیست، و گفته‌اند کان بمعنی صار است.
وَ لا بِقَوْلِ کاهِنٍ قَلِیلًا ما تَذَکَّرُونَ قرأ ابن کثیر و ابن عامر و یعقوب: یؤمنون یذکرون بالیاء فیهما. و اراد بالقلیل نفی ایمانهم اصلا کقولک: لمن لا یزورک فلمّا تأتینا و انت ترید لا تأتینا اصلا. الشّعر فی اللّغة: العلم، یقال: شعرت اشعر، ای علمت، و شعر الرّجل اذا صار شاعرا و سمّی الشّاعر شاعرا لانّ الشّعر علم برأسه لا یعلّمه کلّ احد. و الکاهن الّذی یزعم انّ له خدما من الجنّ یأتونه بضرب من الوحی، و قد انقطعت الکهانة بعد نبیّنا (ص) لانّ الجنّ حبسوا و منعوا عن الاستماع. تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ یعنی به القرآن نزل به جبرئیل علی محمد (ص).
قالُوا یا وَیْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا قال ابن عباس و قتادة: انّما یقولون هذا لانّ اللَّه تعالی یرفع العذاب عنهم بین النفختین فیرقدون فاذا بعثوا بعد النفخة الآخرة و عاینوا القیمة دعوا بالویل. و قال اهل المعانی: انّ الکفّار إذا عاینوا جهنّم و انواع عذابها صار عذاب القبر فی جنبها کالنوم فقالوا: «مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا»، ثم قالوا: «هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ»، اقرّوا حین لم ینفعهم الاقرار. و قیل: قالت الملائکة لهم: «هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ».