معنی کلمه صبح ازل در لغت نامه دهخدا
ثانیاً شهادت کونت دوگوبینو که در کتاب «مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی » ص 277 گوید: «اندکی تردید در خصوص جانشین باب ( مابین اتباع او ) به هم رسید ولی بالاخره معلوم همه شد که کیست ولی به غیر طریق انتخاب چه بعضی علامات ظاهری و پاره ای خصایص معنوی است که به طور روحانی ممیز رئیس مذهب است. وی بسیار جوان بود سن او شانزده سال و موسوم به میرزا یحیی و پسر میرزا بزرگ نوری وزیر امام ویردی میرزا حاکم طهران است و مادر وی در طفولیت او درگذشت و زن یکی از رؤسای بابیه که یکی از حروف واحد و ملقب است به جناب بهاء در علم رؤیا از پریشانی حال آن طفل... مطلع گردیده آن طفل را نزد خود آورد و تا سن پنج سالگی او را توجه و تربیت نمود...» و اخیراً از یک فقره از کتاب ایقان تألیف بهأاﷲ که آن را در سنه 1278 در بغداد سه چهار سال بعد از مراجعت وی از کوه های کردستان نوشته است ، استنباط میشود که بهأاﷲ در آن تاریخ خود را مطیع و زیر دست کسی دیگر فوق خود میدانسته و آن کس بالطبع بایستی صبح ازل باشد. این است عین آن فقره بنصها: «...اگر چه در این ایام رائحه حسدی وزیده که قسم به مربی وجود از غیب و شهود که از اول بنای وجود عالم با اینکه آن را اولی نه تا حال ، چنین غل و حسد و بغضائی ظاهر نشده و نخواهد شد، چنانچه جمعی که رایحه انصاف را نشنیده اند رایات نفاق برافراخته اند و بر مخالفت این عبد اتفاق نموده اند... چون فی الجمله بر امورات محدثه بعد اطلاع یافتم از قبل ،مهاجرت اختیار نمودم و سر در بیابانهای فراق نهادم و دو سال وحده در صحراهای هجر بسر بردم... باری تا آنکه از مصدر امر حکم رجوع صادر شد و لابد تسلیم نمودم و راجع شدم...» بعد از قتل باب در بیست و هفتم شعبان سنه 1266 عموم بابیه چنانکه گذشت بلا استثناء صبح ازل را بدین سمت شناختند و او را واجب الاطاعة و اوامروی را مفروض الامتثال دانستند و متفقاً در تحت کلمه او مجتمع گردیدند. صبح ازل در آن اوقات تا واقعه هایله مذبحه تهران که عمده رؤسا و عظمای بابیه در آن واقعه شربت مرگ چشیدند، تابستانها را در شمیران در حوالی طهران و زمستانها را در نور مازندران میگذرانید و تمام اوقات خود را به نشر و تعلیم آثار باب و تشیید مبانی وی می پرداخت... پس از واقعه سوء قصد به ناصرالدین شاه صبح ازل که در آن ایام در نور بود فی الفور با لباس مبدل به بغداد گریخت و با وجود اینکه حکومت هزار تومان جایزه برای دستگیری او قرار داده بود و با اینکه یکی از مأمورین هم او را دیده و بدون اینکه او را بشناسد مبلغی با او صحبت داشته معهذا صبح ازل توانست خود را از سرحد ایران به بغداد رساند ( 1269 )؛ و چهار ماه بعد برادر وی که از واقعه سوء قصد تا آن تاریخ محبوس بود آزاد و به صبح ازل ملحق شدو به تدریج بغداد مرکز بابیان گردید و تا سنه 1279یعنی قریب ده سال در عراق عرب بسر بردند و در تمام این مدت و در هر صورت قدر متیقن تا سنه 1278 چنانکه از نوشته های بهأاﷲ استنباط می شود بهأاﷲ ولو به حسب ظاهر مطیع صبح ازل و در تحت حکم او بوده است و با آنکه در این اثنا، چند تن دعوی من یظهره اللهی کردندمعهذا پیروان باب همگی در تحت لواء ازل به سر میبردند. در اواخر ایام اقامت آنان در بغداد بعض قدمای بابیه تغییری در احوال بهأاﷲ مشاهده کرده وی را تهدیدمی کنند و بهأاﷲ از بغداد خارج و دو سال در کوههای اطراف سلیمانیه به سر میبرد تا آنکه صبح ازل نامه ای به وی نوشته از او خواهش می کند که به بغداد باز گرددو او نیز مراجعت می کند.