صعد

معنی کلمه صعد در لغت نامه دهخدا

صعد. [ ص ُ ] ( اِخ ) موضعی است و در شعر کثیر آمده است :
وعدت نحو ایمنها و صدت
عن الکثبان من صعد و خال.( معجم البلدان ).
صعد. [ ص َ ] ( ع ص ) نیزه که راست رسته باشد. ( مهذب الاسماء ). رجوع به صعدة شود.
صعد.[ ص َ ع َ ] ( ع ص ) دشوار: عذاب صعد؛ عذاب شاق که در آن راحت نباشد. ( مهذب الاسماء ). عذاب سخت. قال اﷲ تعالی : یسلکه عذاباً صعدا. ( قرآن 17/72 ) ( منتهی الارب ).
صعد. [ ص ُ ع ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ صَعود و صَعید. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه صعد در فرهنگ فارسی

صعود و صعید

معنی کلمه صعد در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی صَعَداً: صعودی - آنچه دائماً بیشتر می شود (عذاب صعد آن عذابی است که دائما بیشتر میشود ، و معذب را مغلوبتر میکند )
معنی تُصْعِدُونَ: به سمت کرانه های افق آنقدر دور شدید تا از نظر نهان شدید(مصدر باب افعال اصعاد که فعل مضارع تصعدون از آن گرفته شده ، به معنای رفتن به طرف کرانه افق و از نظرها دور شدن است ، به خلاف کلمه صعود که مصدر ثلاثی مجرد آن است ، و به معنای بالا رفتن به نقطهای بل...
تکرار در قرآن: ۹(بار)
(بر وزن فرس و عنق) و صعود: بالا رفتن. «صَعَدَ فی السَّلْمِ صَعْداً وَ صُعُوداً:ارتقی». . به عقیده المیزان ضمیر «یرفعه» به الکلم راجع است و فاعل آن «العمل» می‏باشد. یعنی: هر که خواهان عزت است آن را از خدا بخواهد که همه عزّت مال خداست، کلمات پاکیزه (که حاکی از توحید و عقیده پاک است) به سوی خدا بالا می‏رود و عمل صالح کلمات پاک را بلند می‏برد. یعنی هر دو بالا می‏روند. این دو کلید عزّت اند و به وسیله آنها می‏شود و از خدا کسب عزّت کرد در نهج البلاغه خبه 112 فرموده:«وَ نَشْهَدُ اَلّا اِلهَ اِلّا اللّهُ... وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ... شَهادَتَیْنِ تُصْعِدانِ الْقَوْلَ وَ تَرْفَعانِ الْعَمَلَ» و در خطبه 180 فرموده «لَما جَعَلَهُنَّ مِْضِعاً لِعَرْشِهِ... وَ لا مَصْعَداً لَلْکَلِمِ الطَّیِّبِ و الْعَمَلِ الصّالِحِ مِنْ خَلْقِهِ». * . در مجمع فرموده: صعود رفتن در بالائی و اصعاد رفتن در زمین هموار است. آنگاه که سفر را شروع کنیم گوئیم: اصعدنا من مکة. قول شاعر از همان است که گوید: هوای مع الرکب الیمانین مصعد جنیب و جثمانی به مکّه موثق راغب گوید: به قولی اصعاد دور شدن در زمین است خواه رو به بالا باشد یا رو به پایین. اصل آن از صعود است به معنی رفتن در اماکن مرتفعه مثل خروج از بصره بنجد و حجاز سپس دور شدن به کار رفته هر چند بلندی در در نظر نباشد نظیر «تعال» که در اصل به معنی: بیا بالا است و آنگاه در مطلق امر به آمدن استعمال شده خواه به طرف بالا باشد یا پائین. بنابراین معنی آیه چنین می‏شود: آنگاه که می‏رفتند (فرار می‏کردند) و بر کسی توجّه نداشتید و پیامبر شما را می‏خواند (می‏گفت: بندگان خدا به سوی من آئید من رسول خدایم). اصعاد به معنی بالا بردن نیز آمده است چنانکه از نهج البلاغه نقل شد. صعد به فتح اول و دوم و صعود به فتح اول و صعید هر سه در اصل یکی اند. اما صعد و صعود به گردنه گفته می‏شود و استعاره از هر کار سخت است (راغب) و صعید خواهد آمد. . هر که ازیاد خدا اعراض کند عذاب سختی به او وارد نماید . مه او به آیات ما معاند بود حتماً او را به عقبه یا عذاب سختی می‏رسانم. صحاح عذاب صعد را عذاب شدید گفته. . اصعد به معنی صعود و از باب تفعّل دارد یعنی: سینه او را بسیار تنگ گرداند گوئی در اسمان به سختی بالا می‏رود. هر قدر به اسمان بالا رویم هوا رقیق و اکسیژن کم شده نفس تنگ خواهد گردید. این از علوم قرآن است. صعید: چهار بار در قرآن آمده است، ، ، ، . صحاح آن را خاک گفته و از ثعلب روی زمین (وجه الارض) نقل می‏کند. قاموس گوید: خاک، یا وجه الارض. راغب گفته: صعید به روی زمین گفته می‏شود و به قولی غبار برخاسته است. در مجمع فرموده: صعید روی زمین است که بی علفی و بی درخت باشد و از زجاج نقل کرده و گوید: خلافی میان اهل لغت نمی‏بینم که صعید به معنی روی زمین است. آنگاه فرموده: این موافق مذهب اصحاب ماست که فرمودهاند تیمّم بر سنگ جایز است خواه روی آن خاک باشد یا نه. در جوامع الجامع فرموده: زجاج گوید:صعید وجه الارض است خاک باشد یا سنگ بی خاک. اگر تیمّم کننده دست به سنگ زده مسح نماید این است. و آن از ائمه هدی علیهم السلام روایت گردیده. پس همانطور که از اهل بیت علیهم السلام نقل شده و آیه 8 کهف دلالت دارد صعید مطلق وجه الارض است نه‏فقط خاک. صعید ظاهراً به معنی مصعود است و علت این تسمیه چنانکه از زجاج نقل شده آن است که روی زمین انتهای بالا رفته از باطن آن می‏باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه صعد

سهیل نجم کبیر یطلع تحت مرزم الجوزاء، یظهر علی وجه بحر الیمن اذا ارتفع المرزم، یقال انه مسخ ملک کان بالیمن کان صاحب مکس یقال انّه اوّل من وضع العشور فمسخ عقوبة و صعد به عبرة کما قیل فی الزّهرة.
و عن ابی ذر قال: قال رسول اللَّه (ص): «علی کلّ نفس کلّ یوم طلعت فیه الشمس صدقة منه علی نفسه». قلت: یا رسول اللَّه! من این نتصدق و لیس لنا اموال؟ قال: «و ان من ابواب الصدقة الصلاة و التکبیر و التحمید للَّه، و سبحان اللَّه، و لا اله الّا اللَّه، و اللَّه اکبر و استغفر اللَّه» قال: «و قبض علیهنّ ملک فجعلهنّ تحت جناحه و صعد بهنّ. فلا تمرّ علی جمع من الملائکة الّا استغفروا لقائلهنّ حتّی تجی‌ء بها وجه الرحمن عزّ و جل.»
فقال لها رسول اللَّه (ص): «این ابو الهیثم»؟ قالت: یا رسول اللَّه هو قریب ذهب لیستعذب لنا من الماء ادخلوا فانّه یأتی السّاعة ان شاء اللَّه و بسطت لهم بساطا تحت شجرة حتّی جاء ابو الهیثم ففرح بهم ابو الهیثم و قرّت عینه و صعد ابو الهیثم علی نخلة یصرم لهم عذقا. فقال رسول اللَّه (ص): «حسبک یا بالهیثم» قال: یا رسول اللَّه: تأکلون من بسر و من رطبه و من تذنوبه. ثمّ اتاهم فشربوا علیه، فقال رسول اللَّه (ص): «هذا من «النّعیم» الّذی تسألون عنه یوم القیامة، ظلّ بارد و رطب طیّب، و ماء بارد».