شکرافشانی. [ ش َ ک َ / ش َک ْ ک َ اَ ] ( حامص مرکب ) پخش شکر.( فرهنگ فارسی معین ). || گفتار شیرین و خوش. ( ناظم الاطباء ). شیرین سخنی. ( فرهنگ فارسی معین ). - شکرافشانی کردن ؛ کنایه از شیرین زبانی کردن. سخنان شیرین گفتن. - || نغمه ها و نواهای خوش نواختن. - || سخنان لطیف و شیرین نگاشتن : چرا به یک نی قندش نمی خرند آنرا که کرد صد شکرافشانی از نی قلمی.حافظ.
معنی کلمه شکرافشانی در فرهنگ عمید
شیرین سخنی.
معنی کلمه شکرافشانی در فرهنگ فارسی
۱ - پخش شکر . ۲ - شیرین سخنی .
جملاتی از کاربرد کلمه شکرافشانی
رخ او را دهان شکرافشانی چنین باید چنان خوان ملامت را نمکدانی چنین باید
در سخن تو شکرافشانی و من حیران تو عندلیب بی نوا خاموش و بستان در سخن
مزن دم با من آتش نفس در شکرافشانی تو را ای صبح خام، از کام بوی شیر میآید
صفا از صبح و شورانگیزی از می شکرافشانی و شیرینی از نی
لبت گهی که درآید به شکرافشانی حدیث طوطی شیرین کلام چون گویم
در طول بقای شکرافشانی این نی دعوت ز دعاگوی و ز روح القدس، آمین
بوریا در زیر بال طوطیان پنهان شود در دبستانی که کلکم شکرافشانی کند
اگرت میل شکرافشانی است مدحتی از شه خراسان کن
زهی ز شکّر شکرت مذاق جان شیرینا چنانکه از شکرافشانی شکر پرویز
طوطی هند شکرافشانی است بسکه جویای تو شیرین سخن است