شهربراز. [ ش َ ب َ ] ( اِخ ) شهروراز. ( فرهنگ فارسی معین ). نام او فرخان. فرمانده ایرانی که در زمان خسرو پرویز باروم جنگید و مصر را در سال 616 م. تسخیر کرد. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به فارسنامه ابن البلخی ص 109، 102، 104 و سبک شناسی بهار ج 1 ص 155 و شهر وراز شود.
معنی کلمه شهربراز در دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:شهروراز
معنی کلمه شهربراز در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] شهربراز، یکی از پادشاهان ساسانی بود که اردشیر سوم را کشت و تخت پادشاهی را غصب کرد و خودش هم پس از چند روز توسط اشراف زادگان ساسانی کشته شد. شهربراز، سردار ایرانی که فرمان روایی را به چنگ آورد و اردشیر پسر شیرویه، پادشاه خردسال را کشت و خود در سال ۶۳۰ م به عنوان پادشاه بر تخت سلطنت نشست. طولی نکشید که سربازان بر او شوریدند و به جای او پوراندخت، دختر خسروپرویز را به عنوان ملکه ایران برگزیدند. کریستن سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ص۴۷۸. ۱. ↑ کریستن سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ص۴۷۸.۲. ↑ ثعالبی، عبدالملک، تاریخ غرر السیر، ص۷۳۳.۳. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۴۱۳. عبدالسلام ترمانینی، رویدادهای تاریخ اسلام، ترجمه پژوهشگران پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ج۱، ص۱۱۶.رده های این صفحه : پادشاهان ایرانی | پادشاهان ساسانی | پادشاهان عصر پیامبر | تاریخ ایران | درگذشتگان سال 9 قمری ...
جملاتی از کاربرد کلمه شهربراز
و شهربراز نامه نبشت بقیصر روم که مرا بتو حاجتی است که به پیغام و نامه راست نمیآید و میخواهم که بنفس خود ترا بینم، فلان روز فلان جایگاه حاضر شو، تو با پنجاه مرد رومی و من با پنجاه مرد پارسی هم چنان کردند، و بر هم رسیدند و دو ترجمان در میان داشتند که سخن ایشان بر یکدیگر بیان میکردند. شهربراز گفت: هر چه از ما بشما رسید از غلبه و نصرت و تخریب دیار و بلاد همه سبب من بودم و برادرم فرخان و آن همه از کید و حیلت ما و از شجاعت و قوّت ما بشما رفت و کسری بما حسد برد و خواست که ما را بدست یکدیگر هلاک کند. اکنون ما از وی برگشتیم و او را خلع کردیم. و با تو دست یکی خواهیم داشت تا بجنگ او رویم و او را مقهور و مخذول کنیم. قیصر آن حال به پسندید، و با وی عهد بست آن گه با یکدیگر گفتند که رازی که میان دو تن رود تا آن گه سرّ باشد که از دو شخص در نگذرد، چون از دو شخص درگذشت ناچاره آشکارا شود، یعنی که این دو ترجمان را هلاک باید کرد، و ایشان را هلاک کردند. و از آنجا بازگشتند و بقتال اهل پارس شدند. و رب العالمین ایشان را بر پارس نصرت داد و بر ایشان غلبه کردند. اینست که رب العزّة گفت: وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ، فِی بِضْعِ سِنِینَ.
در قرن پنجم، امپراتوری بیزانس، به پایتختی قسطنطنیه کنترل شهر را در دست گرفت. در طی چند دهه، حاکمیت بر اورشلیم نخست از بیزانس به شاهنشاهی ساسانی، و سپس دوباره به روم-بیزانس رسید. در اوایل قرن هفتم، به دنبال پیشرویهای پادشاه ساسانی خسرو پرویز در سوریه، سرداران وی شهربراز و شاهین بهمنزادگان به کمک یهودیانِ استان فلسطین که بر ضد بیزانس بپا خاسته بودند، به اورشلیم (در فارسی موسوم به دژ هودخ) تاختند.
در سال ۶۰۵ میلادی، شهر دارا با پیشروی سپاه شهربراز در میانرودان شمالی پس از سه ماه محاصره به تصرف درآمد.
در سوی دیگر جنگ شهربراز برای فتح مصر روانه شد.
در سال ۶۱۳، در خارج از انطاکیه، سرداران ایرانی، شهربراز و شاهین بهمنزادگان، یک ضدحمله سنگین که توسط شخص هراکلیوس، امپراتور روم رهبری میشد را شکست دادند. پس از آن، پیشروی ایرانیها بیوقفه ادامه یافت. اورشلیم در سال ۶۱۴ سقوط کرد و صلیب راستین به دست ایرانیها افتاد، شیئی که از نظر رومیهای مسیحی، مقدستر از آن در دنیا وجود نداشت. اسکندریه در سال ۶۱۹ سقوط کرد، و باقیمانده مصر هم در سال ۶۲۱ به دست ساسانیان افتاد. رؤیای ساسانیان مبنی بر بازگرداندن مرزهای ایران به دوران هخامنشیان تقریباً برآورده شده بود، درحالیکه امپراتوری بیزانس در آستانه فروپاشی بود. این اوج گسترش قلمرو ایران همراه بود با شکوفایی تمدن ایرانی در زمینه هنر ایرانی، موسیقی ایرانی و معماری ایرانی.