شامکان

شامکان

معنی کلمه شامکان در لغت نامه دهخدا

شامکان. ( اِخ ) دهی از بخش ششتمدشهرستان سبزوار و محدود است از طرف شمال و خاور به شهرستان نیشابور و از جنوب بدهستان ربع شامات و از باختر بدهستان تکاب و زمج. رودخانه کال شور از این دهستان سرچشمه میگیرد محصول زراعتی خوب ندارد و اهالی از سردرختی آن استفاده میکنند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ). و نیز رجوع شود به تاریخ بیهق ص 184.
شامکان. ( اِخ ) قصبه مرکز دهستان بخش ششتمد شهرستان سبزوار. دارای 1394 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات و پبنه و میوه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ). || یاقوت در معجم البلدان شامکان را قریه ای از قرای نیشابور ضبط کرده است که شاید با شامکان مذکور در فوق یکی باشد.

معنی کلمه شامکان در فرهنگ فارسی

قصبه مرکز دهستان بخش شتشمد شهرستان سبزوار سکنه ۱۳۹۴ تن . آب : قنات محصول : غلات پنبه و میوه

معنی کلمه شامکان در دانشنامه عمومی

شامکان، شهری است از توابع بخش شامکان و در شهرستان ششتمد استان خراسان رضوی ایران که در ۶ فروردین ۱۴۰۰ و با حکم وزیر کشور به شهر ارتقاء یافت.
شامکان در مجاورت خط مرزی فیمابین شهرستان های سبزوار و نیشابور واقع شده و در فاصله ۶۵ کیلومتری از شهر سبزوار قرار دارد. این شهر مرکز بخش شامکان می باشد و مردم آن به زبان فارسی خراسانی با گویش سبزواری صحبت می کنند.
این شهر در بخش شامکان قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵ جمعیت آن ۱، ۸۸۲ نفر بوده است.

جملاتی از کاربرد کلمه شامکان

سرخ دره یک اندیس فلزی است که در حوالی شهر شامکان استان خراسان قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، مس است. سنگ میزبان این اندیس آندزیت/آهک است و دیرینگی آن به دوران کرتاسه بالایی می‌رسد.
البلاغ، روستایی است از توابع بخش شامکان و در شهرستان ششتمد استان خراسان رضوی ایران.
تکه تنور کلاته چوبک یک اندیس فلزی است که در حوالی شهر شامکان استان خراسان قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، آرسنیک است.