عبیدالله بن زیاد

معنی کلمه عبیدالله بن زیاد در دانشنامه آزاد فارسی

عُبِیدالله بن زیاد (۲۹ق ـ کوفه ۶۷ق)
(معروف به: ابن زیاد) سردار مشهور اموی و والی خراسان و عراق که شهادت امام حسین (ع) و یارانش در کربلا به دستور او انجام گرفت. پدرش زیاد بن ابیه و مادرش مرجانه بود، و شیعیان به طعنه او را به نام مادرش، ابن مرجانه می خواندند. در ۵۴ق از طرف معاویه به حکومت خراسان منصوب شد. دو سال در آن جا حکومت کرد و برای نخستین بار از رود جیحون گذشت و تا بخارا تاخت. معاویه در ۵۶/۵۷ق وی را از حکومت خراسان عزل کرد و به حکمرانی بصره گماشت. در بصره با خوارج جنگید و آنان را قتل عام کرد. پس از مرگ معاویه و روی کارآمدن یزید، و آغاز نهضت مسلم بن عقیل در کوفه، با حفظ عنوان امارت بصره، والی کوفه نیز شد. او توانست با تهدید و وعده کوفیان را به سوی خود بکشاند. او مسلم را گرفت و دستور داد تا او را از بام دارالامارۀ شهر به زیر افکنند و سرش را نزد یزید بفرستند. ابن زیاد سپس حرّ بن یزید ریاحی را به سوی امام حسین، که از شهادت مسلم و روی گردانی کوفیان اطلاع نداشت و از حجاز به سوی کوفه به راه افتاده بود، فرستاد و فرمان داد او را در محلی بی آب فرود آورد. آن گاه عمر بن سعد را با لشکری گسیل کرد تا با امام بجنگد یا او را به بیعت با یزید وا دارد. سرانجام در روز دهم محرم ۶۱ق در کربلا میان امام حسین و لشکر عمر بن سعد جنگ درگرفت و امام با یاران و خویشانش شهید شدند (← عاشورا). سپس، به دستور ابن زیاد اهل بیت امام حسین به اسارت رفتند؛ این حرکت برانگیختن خشم بسیاری از مسلمانان به ویژه کوفیان نسبت به وی را سبب شد. او پس از مرگ یزید، ادعای خلافت کرد و اهل بصره و کوفه را به بیعت فراخواند، ولی چون کوفیان دعوتگران او را از شهر بیرون کردند، وی از بیم انتقام و شورش اهل عراق به قبیلۀ ازد پناه برد. نزاع تمیمیان و قیسیان با ازدیان که ابن زیاد را پناه داده بودند، او را بیش از پیش بیمناک و مجبور به فرار از شهر و رفتن به شام کرد. هم زمان با قیام شیعیان عراق (توابین) به خونخواهی امام حسین به سرکردگی سلیمان بن صُرَد خزاعی ، ابن زیاد از طرف خلیفۀ اموی مأمور سرکوب آنان شد. او در ۶۵ق با لشکری به جنگ سلیمان بن صرد رفت و توانست با کشتن سلیمان و یاران او، بار دیگر امارت عراق را به دست آورد. پس از شکست توابین، بار دیگر شیعیان به رهبری مختار ثقفی قیام کردند. مختار، یزید بن انس را با سپاهی به جنگ ابن زیاد فرستاد. این سپاه به رغم مرگ یزید بن انس، در ۶۶ق لشکر ابن زیاد را درهم شکست. دیگر بار در محرم ۶۷ق جنگ دیگری بین سپاه مختار به رهبری ابراهیم بن مالک اشتر و لشکر ابن زیاد درگرفت که در این جنگ ابن زیاد و یاران او مغلوب و کشته شدند. عبیدالله بن زیاد از کسانی است که در زیارت عاشورا لعن شده است.

معنی کلمه عبیدالله بن زیاد در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اِبْن زیاد، ابوحفص عبیدالله (م ۶۷ق /۶۸۶م)، سردار مشهور امویان و والی خراسان و عراق می باشد. او امیر کوفه و از مسببان اصلی فاجعه کربلا و از قاتلان درجه اول اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) به شمار می رود.
عبیدالله با کنیۀ اباحفص ، به سال ۳۹ (ه . ق) در بصره متولد شد. زیاد پدر وی بود و مادرش مرجانه نام داشت. نام پدر زیاد، عبید بود؛ ولی معروف بود که فرزند ابوسفیان است. از همین روی، معاویه زیاد را برادر خود خواند. گفته شده که زیاد قبل از آنکه ابوسفیان او را به خود ملحق کند، زیاد بن عبید ثقفی نام داشت. یک بار نیز که معاویه از او خشمگین و عصبانی بود، گفت: به خدا سوگند زیاد را به مادرش سمیه و پدرش عبید بر می گردانم. از آن جا که مادر عبیدالله زنی بدکار بود، ( «(مرجانه) کانت من البغایا و قصتها مشهورة» البته طبری در کتاب خود در مورد مرجانه می نویسد: «کانت مرجانة امراه صدق، فقالت لعبید الله حین قتل الحسین (علیه السّلام): ویلک! ما ذا صنعت! و ما ذا رکبت! » ) دشمنان عبیدالله در طعن وی، او را به مادرش ملحق کرده و وی را ابن مرجانه می نامند. مادر عبیدالله بعد از مرگ شوهرش، با شیرویۀ ایرانی ازدواج کرد و عبیدالله به خاطر آن که در خانۀ او بزرگ شد، دچار لکنت زبان گردید. اشتباه او در تلفظ کلمات به گونه ای بود که وقتی در یکی از جنگ هایش خواست به سربازانش بگوید، شمشیرهای تان را بکشید، گفت: شمشیرهای تان را باز کنید. (کان قال مرة: «افتحوا سیوفکم»، یرید سلّوا سیوفکم) از همین روی ابن مفرغِ شاعر، در وصف این واقعه می گوید: و یوم فتحت سیفک من بعید اضعت و کلّ امرک للضیاع به خاطر داشته باش روزی که شمشیرت را از راه دور کشیدی و آن افتضاح را به بوجود آوردی، هر چند تمامی کارهای تو ضایع بود.
فعالیت های سیاسی
از فعالیت های سیاسی وی در اوایل جوانی آگاهی در دست نیست، اما به نظر می رسد که در قلمرو پدرش زیاد بن ابیه، والی کوفه و بصره، از امور حکومتی بر کنار نبوده است. با این همه زیاد به هنگام مرگ (۵۳ق /۶۷۳م) سمرة بن جندب و عبدالله بن خالد بن اسید را ولایت بصره و کوفه داد، ولی معاویه در اواخر همان سال عبیدالله ۲۵ ساله را به حکومت خراسان منصوب کرد. اگرچه گفته است عبدالرحمان بن زیاد برادر عبیدالله در کتاب ابو علی مسکویه آمده است که به حکومت خراسان منصوب شد، ولی از غزای عبیدالله در خراسان یاد کرده است.
جنگ های عهد معاویه
عبیدالله بن زیاد با عبور از رود جیحون که برای نخستین بار از سوی عرب ها انجام گرفت، توانست مناطقی چون رامیثن، نسف و بیکند از شهرهای بخارا را تصرف کند و قبج خاتون ملکه ثروتمند بخارا و لشکریان ترک را عقب براند، اما ولایت او بر خراسان چندان به درازا نکشید و در ۵۵، ۵۶ یا ۵۷ ق به جای عبدالله ابن عمرو بن غیلان از سوی معاویه به امارت بصره منصوب شد. ابن زیاد در حکومت بصره، خاصه در ۵۸ ق با شورش خوارج رو به رو شد و با خشونت شگفت انگیزی آنان را سرکوب کرد و بسیاری را به قتل آورد.
حکومت بر خراسان
...
[ویکی شیعه] عبید الله بن زیاد بن ابیه مشهور به ابن زیاد (۳۳ - ۶۷ق)، فرمانده نظامی مشهور امویان و از عوامل اصلی شهادت امام حسین(ع) و همراهانش. عبیدالله والی بصره بود و یزید او را در سال ۶۰ق پس از آشفتگی اوضاع کوفه، با حفظ سمت به امارت این شهر گماشت و سرکوب قیام امام حسین(ع) را به او سپرد. او در سال ۶۵ق نیز قیام توابین را سرکوب کرد. عبیدالله به سبب نقشی که در واقعه کربلا داشت، از شخصیت های منفور نزد شیعیان است.
ابو حفص عبیدالله بن زیاد بن ابیه، از کنیزی به نام مرجانه زاده شد. برخی ابن زیاد را به طعنه به مادرش منسوب کرده و «ابن مرجانه» خوانده اند که اشاره به اتهام ناپاکی تولد عبیدالله دارد و در برخی منابع، به بدنام و زناکار بودن او تصریح شده است.
پدرش زیاد بن ابیه، از سرداران و حکمرانان اموی بود که در سرکوب شورش ها در مناطق اسلامی، به قساوت و بی رحمی شهرت داشته است. در نسب زیاد بن ابیه نیز اختلاف است و مشخص نیست پدر او کیست. از این رو، وی را ابن ابیه (یعنی پسرِ پدرش) خوانده اند. گفته شده ابوسفیان، زیاد را حاصل زنای خود با سمیه، مادر زیاد می دانست و بدین رو، معاویه، زیاد را برادر خویش می خواند.
[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از کتاب فرهنگ عاشورا است
والی کوفه در زمان حادثه عاشورا که شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش به دستور او انجام گرفت. ابن زیاد را «ابن مرجانه » هم می گویند، زیرا نام مادرش کنیزی زناکار و مجوسی به نام «مرجانه » بود. در کوفه پس از عاشورا که اسرای اهل بیت علیهم السلام را وارد دارالاماره کردند، حضرت زینب سلام الله علیها در خطاب به ابن زیاد، او را «یابن مرجانه » خواند و این اشاره به نسبت ناپاک او بود و رسواگر حاکم مغرور کوفه.
او از سرداران مشهور اموی بود که در سال 54 هجری از طرف معاویه به حکومت خراسان منصوب شد. در سال 56 از آنجا معزول و به حکمرانی بصره منصوب گشت. پس از مرگ معاویه و روی کار آمدن یزید، وقتی نهضت مسلم بن عقیل در کوفه آغاز شد، با حفظ سمت، والی کوفه نیز شد و اوضاع را تحت کنترل درآورد و مسلم بن عقیل را به شهادت رساند.
پس از حرکت امام حسین علیه السلام از مکه به سوی عراق، وی عمر سعد را با لشکری گسیل داشت تا با آن حضرت بجنگد یا او را به بیعت با یزید وادارد. فرمان کشتن سیدالشهدا و یارانش و اسیر گرفتن اهل بیت او را به عمر سعد (که فرمانده سپاه کوفه در کربلا بود) داد.
ابن زیاد پس از مرگ یزید، ادعای خلافت کرد و اهل بصره و کوفه را به بیعت فراخواند ولی کوفیان دعوتگران او را از شهر بیرون کردند، وی سپس از بیم انتقام فراری شد و مدتی به شام رفت، همزمان با نهضت توابین، ماموریت سرکوب توابین را یافت.
در سال 65 هجری با لشکری به جنگ سلیمان بن صرد رفت و در عین الورده با او درگیر شد. سرانجام در یکی از درگیری ها با سپاه مختار، در سال 67 هجری خودش و جمعی از همراهانش کشته شدند و باقی سپاهیانش پراکنده گشتند. سر ابن زیاد را نزد مختار بردند. مختار هم آن سر را نزد محمد حنفیه و امام سجاد علیه السلام فرستاد. برخی هم گفته اند که سر را پیش عبدالله زبیر فرستاد.
وی از کسانی است که در زیارت عاشورا، مورد لعن قرار گرفته است: «لعن الله ابن مرجانة » و «العن عبیدالله بن زیاد وابن مرجانة ».
جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف.

جملاتی از کاربرد کلمه عبیدالله بن زیاد

به نوشتۀ مادلونگ و دونالدسون، پس از پایان درگیری‌ها در نبرد کربلا و کشته شدن حسین بن علی و یارانش، زین‌العابدین از جملۀ چند مردی بود که از لشکریان حسین بن علی زنده ماندند. منابع مختلف، بیماری علی بن الحسین را علت زنده ماندنش می‌دانند. گفته می‌شود پس از پایانِ جنگ، سربازان عبیدالله بن زیاد در جستجوی غنائم وارد خیمه‌اش شدند و قصد داشتند او را بکشند، اما عمه‌اش، زینب، نزد عمر بن سعد، وساطت کرد تا از خونش بگذرند.
ابو ثمامه کسی بود که به دستور مسلم، پول‌هایی را که عبیدالله بن زیاد برای دستگیری وی و یارانش به جاسوس خود مِعقل داده بود تحویل گرفت.