قاطع رحم

معنی کلمه قاطع رحم در لغت نامه دهخدا

قاطع رحم. [ طِ ع ِ رَ ح ِ ] ( ص مرکب ) کسی که خویشی راببرد و پیوند برادری را گسسته کند. ( ناظم الاطباء )

معنی کلمه قاطع رحم در فرهنگ فارسی

کسی که خویشی را ببرد و پیوند برادری را گسسته کند .

جملاتی از کاربرد کلمه قاطع رحم

بدان که حق ایشان عظیمتر است که نزدیکی ایشان بیشتر است. رسول گفت (ص) که هیچ کس حق پدر نگذارد تا آنگاه که وی را بنده ای یابد، بخرد و آزاد کند. و گفت، «نیکویی کردن با پدر و مادر فاضلتر از نماز و روزه و حج و عمره و غزا» وگفت، «بوی بهشت از پانصد ساله راه بیاید و عاق و قاطع رحم نیابد». و خدای تعالی وحی فرستاد به موسی که هرکه فرمان مادر و پدر برد و فرمان من نبرد، وی را فرمانبردار نویسم و هرکه فرمان من برد و فرمان ایشان نبرد، وی را نافرمانبردار نویسم. و گفت رسول ما (ص)، «چه زیان دارد اگر کسی صدقه ای بدهد به مزد پدر و مادر تا ایشان را مزد بود و از مزد وی هیچ کم نشود؟»
و عن ابی امامة الباهلی قال قال رسول اللَّه (ص) یهبط اللَّه الی سماء الدنیا الی عباده فی نصف من شعبان فیطلع الیهم، فیغفر لکل مؤمن و مؤمنة و کل مسلم و مسلمة الا کافرا او کافرة او مشرکا او مشرکة، او رجلا بینه و بین اخیه مشاحنة و یدع اهل الحقد بحقدهم. و فی روایة اخری: الا قاطع رحم او قاتل نفس او مشاحنا.