غیاث الدین

غیاث الدین

معنی کلمه غیاث الدین در لغت نامه دهخدا

غیاث الدین. [ ثُدْدی ] ( اِخ ) لقب بهاءالدوله ابونصر از آل بویه که بر سکه های او نقش شده است. ( از النقود العربیة ص 132 ).
غیاث الدین. [ ثُدْ دی ] ( اِخ ) ( ... ابرقوهی ) رجوع به غیاث الدین ابرقوهی شود.
غیاث الدین. [ ثُدْ دی ] ( اِخ ) ( میر... ) یا ( سید... ) از سادات و نقبای مشهد بود حسب و نسب عالی داشت. مطایبه و هزل به شعر او غالب بود و بسبب زردی بشره وی او را سید شرقه نیز می گفتند. این مطلع از اوست :
دمی از دست دنیا وانرستم
بیا ساقی که یکدم می پرستم.
میر محمود تربتی او را هجو کرد و بیت زیر از همان هجو است :
میمون جمال ازرق نحس دنی دون
رذل کریه منظر کم کاسه زبون.( از مجالس النفائس ص 96 و 272 ).
غیاث الدین. [ ثُدْ دی ] ( اِخ ) ( امیر... ) از فرقه حروفیه است. او راست : «استوانامه » مثنویی به زبان فارسی که راجع به حکایت رفتن اسکندر در پی آب حیات است. تألیف یا تحریر کتاب به سال 970 هَ. ق. است. ( از تاریخ ادبیات ایران از سعدی تا جامی تألیف ادوارد براون ترجمه علی اصغر حکمت ص 403 ). رجوع به همین کتاب شود.
غیاث الدین. [ ثُدْ دی ] ( اِخ ) ( امیر... ) حاکم کرمان از جانب شاهرخ پسر امیر تیمور گورکان. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 593 و 606 و 618 و 620 شود.
غیاث الدین. [ ثُدْ دی ] ( اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند که در 38هزارگزی جنوب خاوری بیرجند قرار دارد. کوهستانی و معتدل است. سکنه آن 36 تن است که فارسی زبانند. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
غیاث الدین. [ ثُدْ دی ] ( اِخ ) ابراهیم ( اول ) ابن سلیمان. سومین حکمران از اسفندیاریان. او در حدود سال 740هَ. ق. به حکومت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 224 و 225 و اسفندیاربک در این لغت نامه شود.
غیاث الدین. [ ثُدْ دی ] ( اِخ ) ابرقوهی. از شاعران یزد بود. آیتی در آتشکده یزدان گوید: شرح حال اودر دست نیست ، ولی اشعاری از او آورده است. نصرآبادی در تذکره خود او را میر غیاثا ابن میرزا هادی برادر میر برهان ابرقوهی ذکر کرده است ، و گوید: وی و پدرو عموی او همه شاعر و از بزرگان ابرقوه بودند. صاحب صبح گلشن ( ص 300 ) وی را غیاث الدین آورده ، گوید: او برادرزاده میر برهان ابرقوهی است - انتهی. غیاث در اوایل جوانی در ابرقوه درگذشت و این اشعار از اوست :

معنی کلمه غیاث الدین در فرهنگ فارسی

منصور . دو تن از یک خانواده بدین نام و لقب خوانده شده اند : غیاث الدین منصور بن صدر الدین محمد بن غیاث الدین منصور بن صدر الدین محمد بن ابراهیم بن محمد بن اسحاق بن علی بن عربشاه حسنی حسینی دشتکی فارسی دانشمند و فیلسوف ایرانی ( ف. شیراز ۹۴٠ یا ۹۴۸ یا ۹۴۹ ه ق ) وی جامع معقول ومنقول و دانای فروع و اصول بود . در کلام و حکمت و فقه دست داشت در ۱۴ سالگی داعیه جدل و مناظره باعلامه دوانی در مطالب علمی داشت و در ۲٠ سالگی از تحصیل و ضبط علوم فراقت یافت . در سال ۹۳۶ ه ق . در عهد سلطنت شاه طهماسب صفوی بصدارت نایل آمد و [ صدر صدور ممالک] لقب یافت و عاقبت در نتیجه بعض مباحثات علمی در محضر سلطان با شیخ علی محقق کرکی از صدارت استعفا داد و بشیراز رفت و در آنجا اقامت گزید و مدرسه منصوریه را تاسیس کرد . مولفات او بشرح زیر است : ۱ - اثبات الواجب تعالی ۲ - اخلاق منصوری . ۳ - الاساس درهندسه.۴ - الاشارات و التلویحات در حکمت الهی و طبیعی. ۵ - اشراق هیاکل النور عن ظلمات شواکل الغرور شرح هیاکل النور سهروردی . ۶ - التجرید در حکمت . ۷ - تحفه شاهی . ۸ - التصوف و الاخلاق . ۹ - تعدیل المیزان در منطق . ۱٠ - تفسیر سوره [ هل اتی ] . ۱۱ - جام جهان نما به پارسی در حکمت . ۱۲ - الجهات . ۱۳ - حجه الکلام لایضاح محجه الاسلام در رد حجه الاسلام غزالی . ۱۴ - خلاصه التلخیص در معانی و بیان . ۱۵ - ریاض الرضوان ۱۶ - شافیه در تلخیص معالم الشفائ .۱۷ - شرح طوالع الانوار فی کلام قاضی بیضاوی ۱۸ - قانون السلطنه . ۱۹ - اللوامع و المعارج در هیئت . ۲٠ - المحاکمات بین حواشی دوانی و حواشی میرصدر الدین( پدر غیاث الدین ) برشرح مختصر الاصول عضدی . ۲۱ - المحاکمات بین حواشی دوانی و حواشی میرصدر الدین بر شرح تجرید . ۲۲ - المحاکمات بین حواشی دوانی و حواشی میر صدرالدین بر شرح مطالع . ۲۳ - معالم- الشفائ در طب . ۲۴ - معرفه القبله . ۲۵ - معیار الافکار مختصر تعدیل المیزان مذکور ۲۶ - مقالات العارفین و غیره ( ریحانهالادب ج ۳ ص ۷ - ۱۶۶ لغ. ) یا غیاث الدین منصور . نواده غیاث الدین الدین شاعر و ادیب ( قر. ۱٠ ه ) . وی از طرف مادر خواهرزاده علامه میرزا محمد زمان مشهدی بود . غیاث الدین باصفهان رفت و سپس بهندوستان مسافرت کرد .
نقاش از ملازمان شاهرخ میرزا وی جزئ سفیرانی بود که در حدود سال ۸۲۳ هجری قمری از طرف این پادشاه به ختا فرستاده شدند

معنی کلمه غیاث الدین در فرهنگ اسم ها

اسم: غیاث الدین (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: qiyāsoddin) (فارسی: غياث‌الدين) (انگلیسی: ghiyasoddin)
معنی: پناه دین، پناه دین و آیین، ( اَعلام ) ) لقب دو تن از امیران آل کرت، غیاث الدین اول: [، قمری] امیر چوپان را که به وی پناهنده شده بود، کشت، غیاث الدین دوم: آخرین امیر [، قمری] آل کرت، که به دست امیر تیمور اسیر و دو سال بعد کشته شد، ) لقب دو تن از فرمانروایان آل شَنسَب، غیاث الدین محمّد سام: شاه [، قمری]، که غزنین، هرات، سیستان، بلخ، فاریاب و خراسان را تصرف کرد و دولت نیرومندی پدید آورد، غیاث الدین محمود: شاه [، پسر او، که پس از عمویش بر تخت نشست، او به دست جمعی از پناهندگان کشته شد، ) غیاث الدین ابوالفتوح غازی: فرمانروای ایوبی حلب [، قمری] پسر صلاح الدین ایوبی، که شیعه مذهب بود و با صلیبیان جنگید، ) غیاث الدین تغلق: دو تن از شاهان سلسله ی تغلقیان، ) غیاث الدین جمشید کاشانی: [قرن و هجری] ریاضیدان و اخترشناس ایرانی، همکار الغ بیگ در رصدخانه سمرقند، سینوس یک درجه را تا رقم اعشاری حساب کرد و عدد پی را تا رقم بدست آورد، در ابداع کسر اعشار پیشگام بود، ) غیاث الدین علی حسینی: [قرن هجری] عالم ایرانی، مؤلف دانشنامه ی جهان، در زمینه علوم طبیعی [ هجری]، ) غیاث الدین کیخسرو: شاه [، که در خردسالی به سلطنت رسید و امور سلطنت به دست معین الدین پروانه افتاد، به فرمان تگودار، ایلخان مغول کشته شد، ) غیاث الدین کیکاووس: آخرین اتابک لر بزرگ [ هجری]، که از شاهرخ تیموری شکست خورد، ) غیاث الدین محمّد: [قرن و هجری] وزیر ایرانی ابوسعید ایلخان مغول، پسر رشیدالدین فضل الله، در جنگ قدرت پس از مرگ ابوسعید به دست هواداران موسی خان مغول کشته شد

معنی کلمه غیاث الدین در دانشنامه عمومی

غیاث الدین یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در دهستان مود شهرستان سربیشه واقع شده است. غیاث الدین ۳۳ نفر جمعیت دارد.

معنی کلمه غیاث الدین در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] غیاث الدین (ابهام زدایی). غیاث الدین ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • خواجه غیاث الدین، خواجه غیاث الدین معروف به خواند امیر (یا خوند میر، خواند میر، خوند امیر)، مؤلف نامی روضه الصفا• غیاث الدین جمشید زواره ای، از علما و مفسرین قرن دهم هجری قمری• غیاث الدین الغ خان بلبن، بَلْبَن، غیاث الدّین اُلُغ خان، ممتازترین سلطان از سلسله سلاطین مملوک دهلی• غیاث الدین بن همام خواندمیر، خواندمیر، غیاث الدین بن همام، مورخ سدۀ دهم هجری قمری• غیاث الدین پیراحمد خوافی، پیرْاَحْمَدِ خوافی، غیاث الدین (د ۸۵۷ق/۱۴۵۳م)، وزیر شاهرخ تیموری و جانشینان او
...

جملاتی از کاربرد کلمه غیاث الدین

سبک هراتی ویژگی خود را داشت. یکی از ویژگی‌های آن، وجود عناصر شرق دور بود که احتمالاً از مبادلهٔ سفیر میان ایران و چین ناشی می‌شد. مشهور است که هنرمندان هرات همراه هیئت‌های سیاسی به خانبالق (پکن) آمد و شد داشته‌اند؛ یکی از آنان، به‌نام غیاث الدین نقاش، که بایسنقر او را برگزیده بود، بعدها شرح سفر خود را نوشت که این شرح در تاریخ حافظ ابرو آمده‌است.
ماه ملک آرا غیاث الدین محمد آنکه هست بر مراد خاطر او چرخ و انجم را مدار
معماران این باغ پدر و پسری بودند که از هرات به دهلی آورده شده بودند به نام‌های سید محمد بن میرک غیاث الدین و پدر وی میرک غیاث الدین.
شاه دریا دل غیاث الدین محمد کز کفش کان برآرد الامان و بحر گوید زینهار
عالم عامل غیاث الدین و الدنیا که نیست مثل او صاحب کمالی دور ازو عین الکمال
انوشیروان در سال ۱۰۶۶ میلادی در ری به دنیا آمد. او در یک خانواده شیعه دوازده امامی با اصالت کاشانی به دنیا آمد. وی در زمان سلطان محمد اول خزانه دار و رئیس ارتش سلجوقی بود. شمس الملک عثمان بعداً به عنوان رئیس ارتش سلجوقی جانشین انوشیروان شد. پس از این، انوشیروان به بغداد رفت، جایی که بعداً بار دیگر رئیس ارتش سلجوقی شد. وی مدت کوتاهی در سال ۱۱۲۷ توسط محمود دوم به عنوان وزیر خود منصوب شد و تا سال ۱۱۲۸ در آن منصب ماند. انوشیروان از سال ۱۱۳۲ تا ۱۱۳۴ به عنوان وزیر خلیفه عباسی المسترشید و سپس برای مدت کوتاهی به عنوان وزیر سلطان سلجوقی غیاث الدین مسعوداز ۱۱۳۵ تا ۱۱۳۶ خدمت کرد. انوشیروان بعداً بین سالهای ۱۱۳۷ و ۱۱۳۹ درگذشت.
این جریان در کنار بدگویی درباریان درباره قدرت فزاینده فرزندان امیر چوپان در دستگاه حکومت ایلخانی، رویگردانی ابوسعید از آنان را در پی داشت و به فرمان کشتن یکی از پسران امیر چوپان به نام دمشق خواجه و سپس خود او انجامید. امیر چوپان نزد غیاث الدین حاکم هرات پناه برد؛ اما او به دستور ابوسعید، امیر چوپان را به سال ۷۲۸ق. کشت.[۴]
اوحدالدین بن حسین اصفهانی در حدود ۶۷۳ ه‍.ق مراغه به دنیاآمد. چون تولد و وفات اوحدی در مراغه روی داد، به مراغه‌ای نیز شهرت یافت.در آغاز تخلص او صافی بود، سپس به سبب ارادتی که به پیر و عارف مشهور، ابوحامد اوحدالدین کرمانی پیدا کرد، تخلص اوحدی را برگزید.اوحدی در دوران پادشاهی ارغون خان مغول در شاعری ظهور کرد.اوحدی پس از انتخاب غیاث الدین محمد به وزارت ابوسعید بهادر مثنوی جام جم خود را به نام وی به نظم درآورد. او همچنین مدتی در اصفهان به سر برد و بار دیگر به مراغه بازگشت. او در سرودن انواع شعر تبحر داشت. آرامگاه او در مراغه است. هم‌اکنون یک موزهٔ دائمی در مقبرهٔ اوحدی در مراغه دایر می‌باشد.
شاه دریا دل غیاث الدین محمد آنکه هست از ریاض همتش نیلوفری چرخ کبود
زبده دوران غیاث الدین کهف الخافقین انک گر گوید سزد کز هفت کشور برترم
طراح سیستم، ریاضی‌دان معروف قرن دهم و عصر صفوی، غیاث الدین جمشید کاشانی است. ایشان دویست سال قبل از پاسکال از قانون اختلاف سطح استفاده کرده و از شیب طبیعی زمین بهره جسته‌است
کافتاب جهان غیاث الدین از من دلشکسته بیخبرست
ز بهر عون مظلومان دل تنگ غیاث الدین و دنیا شد بر او رنگ
بوالعلاء باید نعلین مرا بوسد وان غیاث الدین چون غاشیه دار آید
سلطان غیاث الدین محمد اوز بیگ خان یا سلطان محمد اوزبیک بیشتر شناخته شده به نام اوزبیک خان یا اوز بیگ خان، نخستین خان مسلمان در اردوی زرین بود. وی بعد از به قدرت رسیدنش، اسلام را دین رسمی دولت اردوی زرین اعلام کرد. بعد از وی پسرش جانی بیگ حاکمیت را به دست آورد.
دولد-سمپلونیوس، به پاس تهیه دو فیلم ویدئویی بر اساس مفتاح الحساب غیاث الدین جمشید کاشانی در آبان ۱۳۷۹ عنوان شهروند افتخاری کاشان را کسب کرد. نام این دو فیلم "قبه‌ای برای کاشانی" و "جادوی مقرنس" بود که ترجمه فارسی آن‌ها را خانه ریاضیات اصفهان تهیه و توزیع کرده‌است. دولد-سمپلونیوس همچنین در مقاله‌ای با نام "چگونه کاشانی مقرنسها را اندازه می‌گیرد؟" به روش کاشانی در محاسبه حجم‌ها و سطوح مقرنسها نیز می‌پردازد.