سادات حسینی

معنی کلمه سادات حسینی در لغت نامه دهخدا

سادات حسینی. [ ت ِ ح ُ س َ ] ( اِخ ) تیره ای از شعبه جباره ایل عرب از ایلات خمسه فارس هستند. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 87 ).

معنی کلمه سادات حسینی در فرهنگ فارسی

تیره ای از شعب. جباره ایل عرب از ایلات خمسه فارس هستند

جملاتی از کاربرد کلمه سادات حسینی

نام شریف آن جناب سید محمد گیسودراز مشهور به غریب نواز. از سادات حسینی و از اکابر سلسلهٔ چشتیه و از مریدان شیخ نصیرالدین دهلوی. در گلبرگهٔ دکن ساکن بوده و آشنایان را تربیت می‌نموده. کتاب اسرار الاسماء از اوست:
قاضی احمد قمی در یازده سالگی به همراه پدرش به مشهد رفت و سالهای کودکی و نوجوانی وی تحت تأثیر پدری همچون میرمنشی و حمایت ابراهیم میرزا حاکم مشهد (برادرزادهٔ شاه تهماسب یکم) سپری شد و در خدمت عالمان و نویسندگان و هنرمندان نامدار آن دیار به فراگیری علوم و هنرها پرداخت. «مولانا شاه محمود زرین قلم»، «استاد میر سید احمد» از سادات حسینی و «استاد مالک دیلمی» از زمرهٔ این هنرمندان هستند.