سردور

سردور

معنی کلمه سردور در لغت نامه دهخدا

سردور. [ س َ دَ / دُو ] ( اِ مرکب ) سرکرده جاسوسانی که احوال امرا به پادشاهان نویسند. ( آنندراج ) ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). رئیس جاسوسان. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه سردور در فرهنگ عمید

۱. [مجاز] سرکردۀ جاسوسان و خبرنگاران.
۲. سرحلقه.

معنی کلمه سردور در دانشنامه عمومی

سردور ( به صربی: Sredor ) یک منطقهٔ مسکونی در صربستان است که در ولاسوتینتسه واقع شده است. سردور ۲۰۱ نفر جمعیت دارد و ۵۰۴ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.

معنی کلمه سردور در دانشنامه آزاد فارسی

سِرْدور
(یا: ساردوری) نام تنی چند از پادشاهان اورارتو. معروف ترین ایشان، سِردور دوم یا ساردوری دوم پسر آرگیش تی اول است که از ۷۵۰ تا ۷۳۳پ م سلطنت کرد. در کتیبۀ ۷۴۴ پ م دریاچۀ وان، سِردور از سرکوب پادشاهی مانا و قبایل ماد و پیروزی بر آشور خبر می دهد. کتیبۀ ۷۴۴ پ م اولین سند تاریخی ارتباط اورارتو با قبایل ماد است. پس از آن سردور اراضی غرب دریاچۀ وان و شمال آشور را تصرف می کند. سپاه سردور در ۷۴۵ پ م در جنگ کوموخ (کوماژن) از سپاه تیگلات پیلسِر سوم، پادشاه آشور، شکست می خورد و توشپا، پایتخت اورارتو، سقوط می کند. پس از شکست کوموخ، سردور سیاست آشتی با همسایگان را پیش می گیرد.

جملاتی از کاربرد کلمه سردور

ای سردور از بدن روزی تو سامان داشتی جا به دوش مصطفی با لعل خندان داشتی