سر بر خط
معنی کلمه سر بر خط در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه سر بر خط
چون دو گیتی همه را یکسره سر بر خط تو راست بسوی ملک عدم باید کردنش سفر
مخالفت صفت دشمنان است از دوستان نپسندند و لاتکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم همچون کسانی مباشید که کلمۀ توحید ترک دادند و فرمان خدای تعالی فراموش کردند لاجرم درِ معرفت باری عز اسمه بر ایشان بسته شد که من عَرفَ نفسه فقد عرف رَبه. خویشتنشناسی نردبان بام معرفت الهیست هر که خویشتننشناس است شناسای حضرت عزت چون گردد؟ نتیجه نافرمانی بین که چه مذموم است. پس بر تو باد ای برادر که تا توانی تن به خدمت و طاعت دردهی و سر بر خط فرمان ارادت نهی که به نور ذکر و عبادت، درون مؤمنان روشن میگردد. پس به وسیلت این روشنایی، بسا مکاشفات غیبی و مشاهدات روحانی دست می دهد.
با وصل تو نابوده هنوزم سر و کاری سر بر خط بیداد و جفای تو نهادم
پیر ما بار دگر روی به خمار نهاد خط به دین برزد و سر بر خط کفار نهاد
همچون گلهء میش که در حکم شبان است سر بر خط فرمان تو شیران ژیان را
طره دولت که دایم شیوه او سرکشی است چون جهان پیوسته سر بر خط فرمان تو باد
آن کیست که دل درکف پیمان تو نسپرد وان کیست که سر بر خط فرمان تو ننهاد
چون کلّه که میکشد بر سیخ سر بر خط اوست کودک و شیخ
ای نهاده یک جهان سر بر خط فرمان تو همچنانکه مهر را هندو و بت را برهمن
گل شیرین بشکّر لب گشاده فسون میخواند سر بر خط نهاده