زید بن حارثه

معنی کلمه زید بن حارثه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] زید بن حارثه پسر خوانده پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) است که پس از علی بن ابی طالب (علیه السلام) (اولین ایمان آورنده به رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم)) و حضرت خدیجه (سلام الله علیها)، ایمان آورد و با آن حضرت نماز خواند.
زید بن حارثة بن شُراحیل الکَلْبی، پدرش «حارثه» و مادرش «سعدی» نام داشت. وی در حالی که حدود هشت سال داشت برای دیدار از قبیله مادری خود به قبیله «بنی معن» رفت. در همان ایام قبیله بنی معن مورد هجوم دشمن قرار گرفت و جمعی از افراد قبیله از جمله زید به اسارت دشمن درآمدند.
زید در خانه پیامبر
حکیم بن حزام زید را که به بازار عُکاظ (از نواحی مکه) برای فروش آورده بودند، خرید و برای خدیجه آورد؛ و خدیجه (رضی الله عنها) او را به رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) و سلم بخشید. پیامبر که در آن هنگام هنوز به پیامبری مبعوث نشده بود، بیدرنگ زید را در راه خدا آزاد کرد و سپس وی را با مهر و ملاطفت در خانه خود نگه داشت. سال ها بعد زید در موسم حج عده ای از مردم قبیله خود را دید، از طریق آنان خبر سلامت خود را به پدر و مادرش رساند و گفت: به پدرم بگویید که من در اینجا نزد مهربان ترین پدرها بسر می برم. حارثه چون این بدانست خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) آمد و خواست تا فدیه دهد و پسر خود را برهاند. پس به سرای محمدامین درآمد و گفت: «ای پسر عبدالمطلب! ای بزرگزاده قریش! ما برای بردن فرزند خود، پیش تو آمده ایم. بر ما منت گذار، قیمت او را بستان و او را به ما بازگردان!»، حضرت فرمود: او را بخوانید و مختار کنید در آمدن با شما یا ماندن به نزد من.زید گفت: هیچ کس را بر محمد (صلی الله علیه و آله وسلّم) اختیار نکنم! حارثه گفت: ای فرزند! بندگی را بر آزادگی اختیار می نمائی و پدر را مهجور می گذاری؟ گفت: من از آن حضرت آن دیده ام که ابداً کسی را بر آن حضرت اختیار نخواهم کرد. چون حضرت رسول (صلی الله علیه و آله وسلّم) این سخن از زید شنید او را به حجر مکه آورد و حضار را فرمود: ای جماعت! گواه باشید که زید فرزند من است، ارث از من می برد و من ارث از او می برم. چون حارثه این بدید از غم فرزند آسوده گشت و مراجعت کرد.زید در خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) بود تا هنگامی که آن حضرت مبعوث به رسالت شد، زید بدان جناب ایمان آورده و دومین مردی بود که اسلام اختیار کرد و با آن حضرت نماز خواند.
زید در شان نزول آیات
از زمانی که پیامبر اکرم زید را فرزندخوانده خود اعلام نموده بود، مردم او را زید بن محمد (صلی الله علیه و آله وسلّم) می گفتند. این بود تا خداوند اسلام را آشکار نمود و این آیه مبارکه نازل شد: «ما جَعَلَ اَدْعِیآءَکُمْ اَبْنآءَکُمْ...». چون حکم برسید فی قَوْلِهِ تعالی: «اُدْعُوهُمْ لابائهِمْ» که فرزندخوانده را به اسم پدرش بخوانند، این هنگام زید بن حارثه خواندند و دیگر زید بن محمد (صلی الله علیه و آله وسلّم) نگفتند. و آیه شریفه «ما کانَ محمَّدٌ اَبا اَحدٍ من رِجالِکمْ» نیز اشاره به همین مطلب است نه آن که مراد آن باشد که پدر حسن و حسین نیست؛ چه آن ها پسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) می باشند به حکم «اَبْنآئَنا» در آیه مباهله و غیره و زید، کُنْیَه اش ابواُسامه است به نام پسرش اُسامه و شهادتش در مؤته واقع شد در همان جائی که جعفر بن ابی طالب (علیه السّلام) شهید گشته.
[ویکی شیعه] ابواسامه زید بن حارثه بن شراحیل (شرحبیل) کلبی (درگذشته ۸ق.)، آزاد شده و فرزند خوانده رسول خدا(ص) و از نخستین مسلمانان و تنها صحابی که نامش در قرآن آمده است. وی فرماندهی جنگ موته را بر عهده داشت و در همین جنگ به شهادت رسید. مزار او و دیگر شهدای موته در اردن زیارتگاه مسلمانان است.
پدر زید، حارثه بن شراحیل از قبیله بنی کلب قضاعه و مادرش، سعدی بن ثعلبه بن عامر از قبیله بنی معن و طی بودند. او را زید الحب می گفتند، چون رسول خدا او را دوست می داشت. زید آزاد شدۀ رسول خدا(ص) بود و به همین سبب زید و فرزندش اسامه را از موالی پیامبر(ص) می خوانده اند.
از تاریخ تولد زید خبر دقیقی در دست نیست. او در زمان جاهلیت به همراه مادرش به دیدار قبیله بنی معن رفت. در همان ایام این قبیله مورد هجوم دشمن قرار گرفت و زید اسیر شد. حدود ۸ سال داشت که حکیم بن حزام او را در بازاری از نواحی مکه برای خدیجه خرید. خدیجه پس از ازدواج، او را به رسول خدا هدیه کرد. حضرت محمد(ص) زید را آزاد کرد و سپس وی را در خانه خود نگه داشت. گفته اند که پیامبر در آن زمان ۱۰ سال از زید بزرگتر بوده است.
[ویکی اهل البیت] زید بن حارثه پسر خوانده پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است که پس از علی بن ابیطالب علیه السلام (اولین ایمان آورنده به رسول خدا صلی الله علیه و آله) و حضرت خدیجه سلام الله علیها، ایمان آورد و با آن حضرت نماز خواند.
زید بن حارثة بن شُراحیل الکَلْبی، پدرش «حارثه» و مادرش «سعدی» نام داشت. وی در حالی که حدود هشت سال داشت برای دیدار از قبیله مادری خود به قبیله «بنی معن» رفت. در همان ایام قبیله بنی معن مورد هجوم دشمن قرار گرفت و جمعی از افراد قبیله از جمله زید به اسارت دشمن درآمدند.
حکیم بن حزام زید را که به بازار عُکاظ (از نواحی مکه) برای فروش آورده بودند، خرید و برای خدیجه آورد؛ و خدیجه رضی الله عنها او را به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بخشید. پیامبر که در آن هنگام هنوز به پیامبری مبعوث نشده بود، بیدرنگ زید را در راه خدا آزاد کرد و سپس وی را با مهر و ملاطفت در خانه خود نگه داشت. سال ها بعد زید در موسم حج عده ای از مردم قبیله خود را دید، از طریق آنان خبر سلامت خود را به پدر و مادرش رساند و گفت: به پدرم بگویید که من در اینجا نزد مهربانترین پدرها بسر می برم. حارثه چون این بدانست خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد و خواست تا فدیه دهد و پسر خود را برهاند. پس به سرای محمدامین درآمد و گفت: «ای پسر عبدالمطلب! ای بزرگزاده قریش! ما برای بردن فرزند خود، پیش تو آمده ایم. بر ما منت گذار، قیمت او را بستان و او را به ما بازگردان!»، حضرت فرمود: او را بخوانید و مختار کنید در آمدن با شما یا ماندن به نزد من.
زید گفت: هیچ کس را بر محمد صلی الله علیه و آله و سلم اختیار نکنم! حارثه گفت: ای فرزند! بندگی را بر آزادگی اختیار می نمائی و پدر را مهجور می گذاری؟ گفت: من از آن حضرت آن دیده ام که ابداً کسی را بر آن حضرت اختیار نخواهم کرد. چون حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم این سخن از زید شنید او را به حجر مکه آورد و حضار را فرمود: ای جماعت! گواه باشید که زید فرزند من است، ارث از من می برد و من ارث از او می برم. چون حارثه این بدید از غم فرزند آسوده گشت و مراجعت کرد.
زید در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله بود تا هنگامیکه آن حضرت مبعوث برسالت شد، زید بدان جناب ایمان آورده و دومین مردی بود که اسلام اختیار کرد و با آن حضرت نماز خواند.
از زمانی که پیامبر اکرم زید را فرزند خوانده خود اعلام نموده بود، مردم او را زید بن محمد صلی الله علیه و آله و سلم می گفتند. این بود تا خداوند اسلام را آشکار نمود و این آیه مبارکه نازل شد: «ما جَعَلَ اَدْعِیآءَکُمْ اَبْنآءَکُمْ...».
چون حکم برسید فی قَوْلِهِ تعالی: «اُدْعُوهُمْ لابائهِمْ» که فرزند خوانده را به اسم پدرش بخوانند، این هنگام زید بن حارثه خواندند و دیگر زید بن محمد صلی الله علیه و آله و سلم نگفتند.
و آیه شریفه «ما کانَ محمَّدٌ اَبا اَحدٍ من رِجالِکمْ» نیز اشاره به همین مطلب است نه آن که مراد آن باشد که پدر حسن و حسین نیست؛ چه آن ها پسران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می باشند به حکم «اَبْنآئَنا» در آیه مباهله و غیره و زید، کُنْیَه اش ابواُسامه است به نام پسرش اُسامه و شهادتش در مؤته واقع شد در همان جائی که جعفر بن ابی طالب علیه السلام شهید گشته.

جملاتی از کاربرد کلمه زید بن حارثه

و با جعفر گفت، «تو به من مانی به خلق و خلق»، وی نیز از شادی رقص کرد. و زید بن حارثه را گفت، «تو برادر و مولای مایی.» رقص کرد از شادی. پس کسی که می گوید که این حرام است خطا می کند، بلکه غایت این آن است که بازی باشد و بازی نیز حرام نیست. و کسی که بدان سبب کند که تا آن حالت که در دل وی پیدا می آید قوی تر شود، آن خود محمود بود.