معنی کلمه قدمنا در دانشنامه اسلامی
ریشه کلمه:
قدم (۴۸ بار)
«قَدِمْنَا» از مادّه «قدوم» به معنای «وارد شدن» یا «به سراغ چیزی رفتن» است، و در اینجا دلیل بر تأکید و جدّی بودن مطلب است، یعنی مسلماً و به طور قطع، تمام اعمال آنها را که با توجّه و از روی اراده انجام داده اند ـ هر چند ظاهراً کارهای خیر باشد ـ به خاطر شرک و کفرشان، همچون ذرات غبار در هوا محو و نابود می کنیم.
(بر زون فرس) پا. جمع آن اقدام است . گناهکاران با علامتشان شناخته میشوند و از موهای پیشانی و پاهایشان گرفتار میگردند. راغب گفته: قدم پای شخص و جمع آن اقدام و تقدم و تاخر به اعتبار آن است. طبرسی ذیل آیه فوق فرموده قدم عضوی است که شخص برای راه رفته به جلو میگذارد. بنا به تعبیر طبرسی علت تسمیه پا به قدم، جلو انداختن آن است برای راه رفتن و به تعبیر راغب اصل در قدم پا و تقدم به معنی پیش افتادن به اعتبار آن است. . و آمدیم به سوی عملی که کرده بودند و آن را غباری پراکنده ساختیم، اشاره به اعمال کفار است که در آخرت چیزی به دستشان نخواهد آمد و مراد اعمال خیر آنهاست از قبیل صلهرحم و پناه درمانده و غیره. در آیه دیگر اعمال آنها به خاکستر در مقابل طوفان تشبیه شده است. . *** تقدیم: جلو انداختن. مقدم کردن. . این عذاب به علت اعمالی است که دستهایتان از پیش فرستاده است (وگرنه) خدا به بندگان ستمکار نیست. اینکه همه کارهای اعضا به دستها نسبت داده شده ظاهراً برای آن است که بیشتر کارها با دست انجام میپذیرد و برای تغلیب چنین مصطلح شده است. . شما این را بر ما پیش آوردید. . این تعبیر در سوره انفطار آیه 5 نیز آمده است. به نظر میآید مراد ماقدم اعمال پیش از مرگ و از «مااَخَّرَ» آثار پس از مرگ باشد یعنی: انسان در آن روز خبر داده میشود از آنچه پیش از مرگ انجام داده واز آنچه پس از مرگ باقی گذاشته مثل . و شاید مراد از «ماقَدَّمَ» اعمال اول عمر و از «مااَخَّرَ» اعمال آخر عمر باشد. *** . ظاهراً استفعال در این آیه و نظائر آن برای طلب نیست لذا مجمع آن را «لایَتَقَّدِمُونَ» معنی کرده یعنی چون اجلشان آید نه ساعتی تاخیر میکنند و نه پیش میافتند و به هیچ یک از این دو کار قدرت ندارند چنانکه در آیه . نیز به معنی پیش افتادگان است، میشود گفت استفعال در اینگونه آیات به معنی انفعال است مثل «استجرالطین». راغب آن را طلب گفته و گوید: «لایُریدُونَ تَأَخُّراً وَ لاتَقَدُّماً» مجمع نیز از بعضی طلب نقل میکند ولی هیچ یک دلچسب نیست. *** قدم گاهی به معنی منزلت و مقام است و گاهی مراد از ثبوت قدم و استقامت و صبر است مثل . تا قدمی پس از ثبوتش بلغزد یعنی استقامت به تزلزل مبدل شود. . یعنی بر ما استقامت عطا فرما . مراد از قدم صدق مقام ارجمند واقعی و پاداش حقیقی است گویا مراد از «صدق» مقابل اعتباری است یعنی آن مقام مثل مقام دنیا خیالی نیست بلکه واقعی است مثل . بنابر آنکه از طبرسی درمعنای قدم نقل شد میشود گفت قدم در آیه به معنی مقدم بودن است که عبارت اخرای مقام و منزلت میباشد راغب تصریح دارد که آن در آیه اسم مصدر است. *** قدیم: دیرین. مقابل تازه. . گفتند به خدا تو در اشتباه دیرین خود هستی. مرادشان از ضلال مبالغه یعقوب در حب یوسف علیهما السلام بود . تا مثل عرجون کهنه و خشکیده گردید. رجوع شود به «عرجون». هر دو آیه دلیل اند بر اینکه قدیم آن است که زمانی بر آن گذشته باشد نه چیزیکه اول ندارد. فیومی در مصباحگفته:«عیب قدیم ای سابق زمانه...» راغب میگوید: در قرآن و در آثارصحیحه لفظ قدیم در وصف خدا نیامده است ولی متکلمین آن را در وصف خدا به کار میبرند. علی هذا:اینکه متکلمین میگویند: خدا قدیم است و از آن قصد میکنند که خدا اول ندارد استعمال قدیم در این معنی از اصطلاحات آنهاست و اینکه دردعا وارد شده یا قدیم الاحسان شاید منظور این است که: خدایا احسان تو سابقه دار است و درگذشته نیز احسان کردهای.