عبیده

معنی کلمه عبیده در لغت نامه دهخدا

( عبیدة ) عبیدة. [ ع ُ ب َ دَ ] ( اِخ ) ابن حارث بن عبدمناف. از ابطال قریش در جاهلیت و اسلام است که به سال 62 قبل از هجرت به مکه متولد شد و پیش از ورود حضرت محمد ( ص ) به دار ارقم اسلام آورد، چون رسول به مدینه آمد دومین لواء عقد خود را برای او بست و وی را با 60 سواراز مهاجران به جنگ مشرکان فرستاد و او درمحل «ثنیة المرة» با مشرکان که ابوسفیان رئیس آنان بود برخورد کرد و با او به جنگ پرداخت و این نخستین جنگی است که در اسلام واقع شده سپس در جنگ بدر شرکت کرد و به سال 2 هَ. ق. در همان جنگ درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).
عبیدة. [ ع ُ ب َ دَ ] ( اِخ ) ابن حمیدبن صهیب الکوفی معروف به خداء. مؤدب امین عباسی و از حفاظ حدیث بود. در زمان خلافت هارون الرشید به بغداد رفت و به امر او تأدیب و تربیت محمدامین را به عهده گرفت. وی به سال 107 هَ. ق. متولد شد و در 190 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).
عبیدة. [ ع ُ ب َ دَ ] ( اِخ ) ابن سوار التغلبی قائد و از شجاعان عرب است به همراهی ضحاک بن قیس نزد مروان بن محمد به عراق رفت. چون ضحاک کشته شد. عبیده نزد شیبان بن عبدالعزیز رفت و شیبان او را بر مقدمه سپاه خود که از بصره به جنگ با یزیدبن عمربن هبیرة میرفت گماشت. وی به سال 129 هَ. ق. به نزدیک بصره به دست یزید بقتل رسید. ( از الاعلام زرکلی ).
عبیدة. [ ع ُ ب َ دَ ] ( اِخ ) ابن عمرو یا عبیدةبن قیس السلمانی المرادی. تابعی است. سال فتح مکه در یمن اسلام آورد و رسول ( ص ) را ندیده بود. در عهد عمر به مدینه رفت و در بسیاری از جنگها حاضر بود. وی فقه آموخت و حدیث روایت کرد و در قضا بمثابه شریح بود. به سال 72 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).
عبیدة. [ ع ُ ب َ دَ ] ( اِخ ) ابن هبل از کنانةعذرة از قحطانیه جد جاهلی است. ( از الاعلام زرکلی ).
عبیدة. [ ع ُ ب َ دَ ] ( اِخ ) طنبوریه از مردم بغداد و از زنانی است که صنعت غنا نیک میدانست و در آن فن تقدم داشت و او را در ادب معروفیتی بود. برخی از معاصران وی که در این فن عالم اند او را استاد و رئیس در صنعت غنا دانند. در نیکوئی آواز و زیبائی صورت نیز سرآمد بود. اسحاق بن ابراهیم در وصف وی گوید: «طنبور» جز از عبیده هذیان است. وی در حدود 225 هَ. ق. در ایام معتصم عباسی درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).

معنی کلمه عبیده در فرهنگ فارسی

طنبوریه از مردم بغداد و از زنانی است که صنعت غنا نیک میدانست و در آن فن تقدم داشت و او را در ادب معروفیتی بود برخی از معاصران وی که در این فن عالم اند او را استاد و رئیس در صنعت غنا دانند در نیکوئی آواز و در زیبائی صورت نیز سر آمد بود

جملاتی از کاربرد کلمه عبیده

وَ إِذا جاءَکَ جواب کافران تمام کرد، آن گه گفت: چون بتو آیند مؤمنان، یعنی درویشان صحابه که ذکر ایشان رفت. عطا گفت: ابو بکر صدیق است و عمر و عثمان و علی و بلال و سالم و ابو عبیده و مصعب عمیر و حمزه و جعفر و عثمان بن مظعون و عمار بن یاسر و ارقم بن الارقم و ابو سلمة بن عبد الاسد.
و برین قول اشتقاق عالمین از علامت است یعنی که نشان کردگاری اللَّه در همه پیداست و روشن. اما ابو عبیده و فراء و اخفش گفتند: اشتقاق عالمین از علم است یعنی ایشانند که تمییز و خرد دارند، و هم الملائکة و الجنّ و الانس. سعید جبیر گفت عالمین جنّ است و انس. که مصطفی (ع) مبعوث بایشان بود، و به قال تعالی لیکون للعالمین نذیرا. ابو العالیه گفت: جنّ جداگانه عالمی است و انس عالمی و بیرون ازین هشتده هزار عالم است از فریشتگان بر روی زمین بهر گوشه از گوشهای زمین، چهار هزار و پانصد. همه آنند که خدای را عزّ و جل می‌پرستند و بیگانگی وی اقرار میدهند.