صورت باز

معنی کلمه صورت باز در لغت نامه دهخدا

صورت باز. [ رَ ] ( نف مرکب ) شخصی که روزانه اشکال مختلفه ساخته مجلسی را گرم دارد، مانند شب بازان که شبها این عمل کنند. عمل او را صورت بازی و در هندی بهروپ خوانند. ( آنندراج ). || آنچه صورت و شکل را منعکس سازدهمچون آینه :
نکند رو سوی او هیچکس از خودبینان
خصم اگر آینه کردار شود صورت باز.واله هروی ( از آنندراج ).حسن معنی هرکه دارد مردم چشم منست
چشم من چون خانه آئینه صورت باز نیست.صائب ( از آنندراج ).هرچه در دل پرتو اندازد ظهوری میکند
گر بمعنی بنگری آئینه صورت باز نیست.محمدقلی سلیم ( از آنندراج ).و رجوع به صورت بازی شود.

معنی کلمه صورت باز در فرهنگ عمید

آن که صورت زیبا را دوست دارد و فریفتۀ رخسار زیبا است، صورت پرست: حسن معنی هر که دارد مردم چشم من است / چشم من چون خانهٴ آیینه صورت باز نیست (صائب: لغت نامه: صورت باز ).

معنی کلمه صورت باز در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - شخصی که در روز اشکال مختلف ساخته مجلسی را گرم دارد چنان که شب بازان همین عمل را در شب کنند .

جملاتی از کاربرد کلمه صورت باز

که سر بازی کنیم و جان فشانیم مگر که‌احوال صورت باز دانیم
چو زین معنی نشاید راز گویم همان به شرح صورت باز گویم
نمی‌یارد رخت دیدن که چون می‌بیندت چشمم ز معنی می‌شود قاصر، به صورت باز می‌ماند
از دیگر حرکات الفبای عربی روهینگیا، علامت سکون است، که در روهینگیا به صورت باز «◌ۡ» نوشته می‌شود. تشدید نیز مثل الفبای فارسی در روهینگیا استفاده می‌شود.
با چنین حال و هیأت و صورت باز نشناسدم کس از نسناس
ز ملک عقل تا شهر هیولا ز صورت باز هم تا جمع اسما
هرچه در دل پرتو اندازد، ظهوری می کند گر به معنی بنگری، آیینه صورت باز نیست
همه ذرات صورت باز گردان ز خورشیدت رخم تابنده گردان
چون جغد بود اصلش کی صورت باز آید چون سیر خورد مردم کی بوی پیاز آید
نظر کردم در آن دم راز دیدم خود اندر سوی صورت باز دیدم
دلم در بند صورت باز ماندست ولی در عشق صاحب راز ماندست