معنی کلمه شهید بهشتی در دانشنامه اسلامی
ساحل زاینده رود گویی انتظار سحری خجسته را داشت و این بار سرنوشت چنین بود که پیوندی میان صبح و ساحل سعادت پدید آورد. این مولود را «محمد» نام نهادند و ستون حیاتش را با اذان و اقامه برپا داشتند.
رود با آهنگی آرام و دلکش از میان شهر می گذشت و سر در بستر بیابان می گذاشت و جویبارهایش ترانه و ترنم سرداده و درختان سبز کنارش نجواکنان سر بر دوش هم نهاده بودند و باد ملایمی که از لابه لای درختان می گذشت، سرود سرور را زمزمه می کرد.
آن روز (دوم آبان 1307 ش.) در محله لومبان اصفهان، در خانه ساده ای که با نور آیات منور و با عطر احادیث معطر بود، نوزادی چشم به پهنه گیتی گشود که مادر سال ها در انتظارش بود. و نوید این سحر خجسته را که آغازگر صبحی امیدآفرین بود، به او داده بودند.
پدرش از روحانیون اصفهان و امام جماعت مسجد لومبان بود و به کارهای مذهبی مردم می پرداخت و برای تبلیغ و رسیدگی به مسائل شرعی، به روستاهای اطراف اصفهان می رفت و به فعالیت دینی، سخنرانی و بیان احکام مشغول بود و نماز جماعت اقامه می کرد و مشکلات آنان را برطرف می ساخت.
مادرش نیز زنی پاکدامن و پرهیزکار بود و در انجام احکام شرعی و آداب اسلامی دقت نظر داشت. این بانوی محترم دختر حضرت آیت الله حاج میر محمدصادق خاتون آبادی است. ایشان از مراجع بزرگوار و محققان صاحب نام بود.
کودکی چهار ساله بود اما با همسالان خود تفاوت داشت. اخلاق نیک او حکایت از آینده درخشانش می کرد. ایشان تحصیلات را در چهار سالگی در مکتب خانه ای آغاز نمود. خیلی سریع خواندن و نوشتن و روخوانی قرآن را فرا گرفت. تا این که بعدها به دبستان دولتی رفت و هنگامی که امتحان ورودی از او گرفتند، گفتند باید به کلاس ششم برود ولی از نظر ما نمی تواند. بنابراین او را برای کلاس چهارم پذیرفتند. پس از آن که تحصیلات دبستانی را به پایان رساند. در امتحان ششم ابتدایی شهر، نفر دوم شد. سپس به دبیرستان سعدی رفت و سال اول و دوم را در دبیرستان گذراند.
در 14 سالگی (1321 ش.) تحصیلات دبیرستان را نیمه تمام می گذارد و به یکباره مسیر زندگی اش عوض می شود و شوقی برای حضور در حوزه نور احساس می کند و به جرگه حوزویان درمی آید تا با استفاده از فضای معنوی این پایگاه پاک، راه سعادت را در پیش گیرد و با مناجات های شبانه خویش در آن محیط روحانی، بتواند در هوای دوست پر و بالی بزند.