معنی کلمه شفیعا در لغت نامه دهخدا
شفیعا. [ ش َ ] ( اِخ ) یا میرزا شفیعا هراتی. نام یکی از خوشنویسان خط شکسته. ( ناظم الاطباء ). درباره او و میرزا حسن از لحاظ خوشنویسی گفته اند: اثنان لا ثالث لهما. ( از فهرست کتابخانه سپهسالار ج 2 ص 635 ). میرزا شفیعا ملقب به پیشوا، از مردم هرات بود و درکمالات گوناگون قدرت بسزایی داشت. وی در خدمت مرتضی قلی خان شاملو حاکم هرات مدتها منصب منشی باشی داشت و همت بر تکمیل خط شکسته استاد خود مرتضی قلی شاملو گماشت تا متدرجاً به سرمنزل کمال رسید و از خوشنویسان خطشکسته بحساب آمد و میتوان گفت خط شکسته او اختراعی بود. وی علاوه بر حسن خط در نقاشی و رسامی و تذهیب کاری و سطوربندی بی قرین بود و شعر نیز میگفت و در مدت 85 سال زندگی خود سفری به هندوستان کرد و به هرات برگشت و به سال 1081 هَ. ق. درگذشت. از اشعار اوست :
نسیم میرسد از کوی آن نگار امروز
به دیده نور نظر میدهد غبار امروز
به مرگ تو بنشینم به خون زهد طپم
ز دست ساقی اگر بشکنم خمار امروز
بنفشه خط و ریحان زلف و غنچه لب
به روی یار شکفته ست نوبهار امروز.
( از کتاب خط و خطاطان تألیف رفیعی مهرآبادی ص 137 ).